دیکشنری
مترجم
بپرس
گاه گیر
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
گاه گیر. ( ص مرکب ) گه گیر. توسن. حرون ( اسب ). بی فرمان ( اسب ). ( زمخشری ). رجوع به گه گیر شود.
فرهنگ معین
(ص فا. ) ۱ - اسبی که گاه گاه رم می کند. ۲ - غافل گیر.
فرهنگ عمید
۱. غافلگیر.
۲. اسبی که گاه گاه رم بکند.
۳. درد یا عارضه ای که ناگهان بروز کند.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها