گالاته

لغت نامه دهخدا

گالاته. [ ت ِ ] ( اِخ ) مجسمه ای که بتقاضای پیگمالیون بوسیله ونوس جان دار گردید.

گالاته. [ ت ِ ] ( اِخ ) زن قهرمان یکی از قطعات روستائی ویرژیل است. مثل زنان طناز و لوند است.

گالاته. [ ت ِ ] ( اِخ ) الهه زیبائی معشوقه پولیفِم. گالاته آسیس چوپان را بر پولیفم رجحان داد.

فرهنگ فارسی

الهه زیبایی معشوقه پولیفم . گالاته سپس چوپانی بنام [ آسیس ] را بر [ پولیفم ] ترجیح داد .
زن قهرمان ویرژیل

پیشنهاد کاربران

بپرس