گازل ( درگویش گوغر گازر ) :گوسفند ماده ی جوان وچشم نواز.
نمونه:آن گازل به چنگ زیور. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۹ ) محمدجعفر نقوی
نمونه:آن گازل به چنگ زیور. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۹ ) محمدجعفر نقوی
تلاش شماقابل تقدیره تازبان زیبای ایرانی کسترش پیداکنه
گازَل/ g�zăl : صفتی برای میش. ( زیبا= گوزل )
مانند: کِرّی و گاز آنجا افتاده بودند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
گوزل{گوزال}[ص]۱ ) زیبا، خوشگل، قشنگ. ۲ ) ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین.
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ
آذربایجانی - فارسی
بهزاد بهزادی
فرهنگ معاصر
گزل/ g�zal : زیبا، قشنگ
( لغات بازیافته )
در آذری هر چیز زیبا ( ( گزل ) ) می نامند. در بسیاری از گویش های ایرانی ( ( گوسفند زیبا ) ) را ( ( گزل ) ) می نامند. املای آن به صورت ( ( گزل ) ) بیشتر معمول است.
فرهنگ واژگان آذری
فیروز منصوری
نشر هَزار کرمان
مانند: کِرّی و گاز آنجا افتاده بودند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
گوزل{گوزال}[ص]۱ ) زیبا، خوشگل، قشنگ. ۲ ) ظریف، برازنده، خوب، نیکو، نازنین.
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ
آذربایجانی - فارسی
بهزاد بهزادی
فرهنگ معاصر
گزل/ g�zal : زیبا، قشنگ
( لغات بازیافته )
در آذری هر چیز زیبا ( ( گزل ) ) می نامند. در بسیاری از گویش های ایرانی ( ( گوسفند زیبا ) ) را ( ( گزل ) ) می نامند. املای آن به صورت ( ( گزل ) ) بیشتر معمول است.
فرهنگ واژگان آذری
فیروز منصوری
نشر هَزار کرمان