گازری کرده

لغت نامه دهخدا

گازری کرده. [ زُ / زَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) گازرشُست. گازرشوی. جامه سفیدشده. شسته شده. || ظاهراً آهار کرده : و جامه شسته و نرم شده گرمتر از جامه گازری کرده باشد از بهر آنکه جامه نرم شده به تن باز گیرد و جامه گازری کرده بازنگیرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به گازرشست و گازرشوی شود.

فرهنگ فارسی

جامه سفید شده

پیشنهاد کاربران

برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد: فرض کنید در قدیم رخت های ناشور ، کثیف و نشسته را با گازانبر می گرفتند و در جوی آب فرو می کردند سپس آن را بیرون آورده و روی تخته سنگی صاف قرار می دادند و بعد بر روی آن با چوبی می کوبیدند تا چرک و کثافت از آن خارج شود. تصور کنید رخت شور با رخت و آب چنان می کردند که آهنگران قدیمی فلز را با گاز انبر می گرفتند و در کوره گذاشته وگداخته می کردند و بعد بیرون آورده و با چکش به آن فرم و شکل می دادند.
...
[مشاهده متن کامل]

گازَری یا گازُری یعنی رخت شویی.
در یزد محله ای است به نام گازُرگاه که شاید در آن جا رخت شوی خانه بوده یا مردمش به شغل رختشویی امرار معاش می کردند.

بپرس