گازروار

لغت نامه دهخدا

گازروار. [ زُ / زَ رْ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) مانند گازر. بسان گازر. گازرآسا. || ( اِ مرکب ) نام داو از کشتی که آن را در هندی دهوبی پات گویند و آنچنان بود که دست حریف کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آوردن و خود را خم ساخته تکان دادن است به نحوی که حریف از بالای پشتش از صدمه تکان از جا درآمده روبروی او بر زمین افتد ( از شرح گل کشتی ). ( غیاث ) :
دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار
بر سر سنگ محبت زندش گازروار.
میرنجات ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مانند گازر همچون رخت شوی . ۲ - ( اسم ) ( کشتی ) داویست در کشتی و آن چنانست که دست حریف را کشیده سینه و بازوی او را بر پشت خود آورند و خود را خم ساخته تکاتن دهند بنحوی که حریف از بالای پشتش از صدم. تکان از جادر آید و روبروی او بر زمین افتد گازری ( بمناسبت زدن گازران جامه ها را برسنگ ) گاو زوری : دست شوید ز حیات آنکه نگاهت یکبار بر سر سنگ محبت زندش گازروار . ( گل کشتی )

فرهنگ عمید

مانند گازر، همچون گازر.

پیشنهاد کاربران

بپرس