گازرشوی

لغت نامه دهخدا

گازرشوی. [ زُ / زَ ] ( ن مف مرکب ) لباس شسته. جامه سفیدشده. سپیدشده در اشعار ذیل :
روز چون جامه کرد گازرشوی
رنگرزوار شب شکست سبوی.
نظامی.
چو گازرشوی گردد جامه جام
خورد مقراضه مقراض ناکام.
نظامی ( خسروو شیرین چ وحید ص 39 ).

فرهنگ فارسی

جام. شسته لباس شسته و سفید شده : چو گازر شوی گردد جام. جام خورد مقراض. مقراض ناکام . ( خسرو و شیرین )

فرهنگ عمید

۱. جامۀ شسته و پاک شده.
۲. (صفت ) ویژگی جامه ای که گازر آن را شسته باشد.

پیشنهاد کاربران

جامه شسته شده
لباس شسته شده
در بیت زیر کنایه از برآمدن روز
روز چون جامه کرد گازر شوی
رنگرزوار شب شکست سبوی
✏ �نظامی�