لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - محلی که اتومبیل را در آن گذارند . ۲ - محلی که در آن برای مسافران و بار ماشین تهیه کنند و مسافران در آنجا سوار و پیاده شوند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. محلی که در آن اتومبیل ها را تعمیر می کنند، تعمیرگاه.
۳. مؤسسۀ حمل و نقل بار و مسافر.
دانشنامه عمومی
گاراژ ( به فرانسوی: Garage ) یا توقفگاه به معنی جایی سرپوشیده یا دربسته است که برای پارک کردن خودرو، موتورسیکلت یا دیگر وسائط نقلیه بکار می رود. بسیاری از خانه ها و ساختمان ها معمولاً دارای مکانی برای این منظور به نام گاراژ هستند.
واژه گاراژ یک وام واژه از زبان فرانسوی است و معنای آن «ایستادن» است. گاراژی که از دوسو باز باشد را یک سایه بان خودرو می نامند.
• اتاق ها
• پارکینگ ها
• خانه
• عناصر معماری
• مالکیت خودرو
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان فرانسوی
• پیوند رده انبار در ویکی داده است
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNE
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNF
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های GND
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های J9U
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های LCCN
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NDL
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NKC
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NARA





واژه گاراژ یک وام واژه از زبان فرانسوی است و معنای آن «ایستادن» است. گاراژی که از دوسو باز باشد را یک سایه بان خودرو می نامند.
• اتاق ها
• پارکینگ ها
• خانه
• عناصر معماری
• مالکیت خودرو
• مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• مقاله های دارای واژگان به زبان فرانسوی
• پیوند رده انبار در ویکی داده است
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNE
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های BNF
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های GND
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های J9U
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های LCCN
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NDL
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NKC
• مقاله های ویکی پدیا همراه شناسه های NARA






wiki: گاراژ
گاراژ (خرم آباد). گاراژ یک منطقهٔ مسکونی در ایران است که در دهستان کاکاشرف واقع شده است. [ ۱] گاراژ ۱۸ نفر جمعیت دارد.

wiki: گاراژ (خرم آباد)
گاراژ (فیلم). گاراژ ( انگلیسی: Garage ) یک فیلم در ژانر کمدی - درام به کارگردانی لنی آبراهامسون است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
از بازیگران آن می توان به افراد زیر اشاره کرد.
• Pat Shortt در نقش Josie
• آن - ماری داف در نقش Carmel
• Conor J. Ryan در نقش David
• John Keogh در نقش Mr. Gallagher
• Tommy Fitzgerald در نقش Declan
از بازیگران آن می توان به افراد زیر اشاره کرد.
• Pat Shortt در نقش Josie
• آن - ماری داف در نقش Carmel
• Conor J. Ryan در نقش David
• John Keogh در نقش Mr. Gallagher
• Tommy Fitzgerald در نقش Declan

wiki: گاراژ (فیلم)
گاراژ (فیلم ۱۹۲۰). گاراژ ( انگلیسی: The Garage ) فیلمی کوتاه به کارگردانی راسکو آرباکل محصول سال ۱۹۲۰ کشور ایالات متحده آمریکا است.
• راسکو آرباکل
• باستر کیتون
• مالی مالون
• هری مک کوی
• دن کریمیس
• لوک
• آلیس لیک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف• راسکو آرباکل
• باستر کیتون
• مالی مالون
• هری مک کوی
• دن کریمیس
• لوک
• آلیس لیک

wiki: گاراژ (فیلم ۱۹۲۰)
مترادف ها
گاراژ
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
گاراژ ؛ کلمه ی گاراژ با ریخت دیگر آن گاراج و گیراج نیز که در زبان فارسی به معنی پارکینگ ترجمه و برگردان شده است به معنی محل قرارگیری و قرارگاه دارای معنا و مفهوم می باشد. به گونه ای که تعریف قرارگیری برای کلمه ی گاراژ با ریخت گیرارگیری نیز قابل مشاهده است.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مفهوم این کلمه در روند و جریان ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف در مطلب تحلیل شده ی زیر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به صورت مبسوط تبیین شده است؛
ریگر rigger ؛ تعریفی که برای این کلمه بر مبنای سخن سخاوتمند حروف و کلام کامل این کلمه وجود دارد به معنای شخص رفع گیر کننده یا به معنی شخصی که گیر و گور کار را برطرف می کند جهت بالا رفتن گیرایی کار و گیرا تر شدن هر چه بیشتر سیستم یا رگلاژ کننده ی شرایط.
از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس جهت پی بردن به بار مخالف یا پی بردن به موقعیت کاربری کلمه نیز اگر به کلمه ی ریگ rig نگاه کنیم کلمه ی گیر به معنی مانع قابل مشاهده می شود مثل کلمه ی زره که کارکرد و معنای این کلمه در خواندن معکوس این کلمه به معنی حِرز و حراست نمایان است.
شخصی یا دستگاهی یا سازمانی که موانع کار را برای رسیدن به هدفی خاص، رفع گیر یا برطرف و تنظیم می کند. یعنی برطرف کننده ی موانع یا تنظیم کننده و ایجاد کننده ی شرایط نرمال برای حمل و نقل و عبور و مرور، برای رسیدن و دست یابی به هدفی خاص.
اصطلاح ریگ حفاری در صنعت نفت از آن جهت می باشد که برای رسیدن به نفت محصور شده در مخازن زیرزمینی و گرفتن آن از این مخازن یکسری موانع و گیر و گورهایی مثل خاک و سنگ و گل و آب وجود دارد که با برداشتن این موانع و ایجاد یک رگه توسط ماشین آلات حفاری این امکان فراهم می شود.
یا اصطلاح ریگر به عنوان شخص کمک رسان به راننده ی جرثقیل ها برای حمل و نقل بار از آن جهت می باشد که شخص ریگر موانعی که بر سر راه برای حمل و نقل بار قرار داشته باشد برطرف می کند تا بار توسط جرثقیل در رَگه ای که توسط شخص ریگر ایجاد شده در موقعیت هدف قرار بگیرد.
رَگ ؛ وجود یک رگه جهت ایجاد گیرایی سیستم
رگال ؛ گیره ی رگه دار. گیره ی رگلاژ شده.
رگلاژ ؛ انجام تنظیمات مجدد جهت گیراتر شدن سیستم.
دو حرف ( ر ژ ) در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر قابل تبدیل به ( ل ج ) می باشد.
از طریق حروفی که ساختمان کلمه ی رگلاژ را تشکیل می دهند دو کلمه ی کلاج و گاراژ نیز قابل مشاهده است.
کلاج ؛ کلمه ی کلاج که در صنعت خودرو به عنوان قطعه ای از قطعات خودرو که وظیفه ی گیرایی و انتقال نیرو از موتور به چرخها را بر عهده دارد به لحاظ مفهومی در یک بُعد دیگر مرتبط با کلمه ی رگلاژ و رگلاتور می باشد.
گاراژ ؛ کلمه ی گاراژ با ریخت دیگر آن گاراج و گیراج نیز که در زبان فارسی به معنی پارکینگ ترجمه و برگردان شده است به معنی محل قرارگیری و قرارگاه دارای معنا و مفهوم می باشد. به گونه ای که تعریف قرارگیری برای کلمه ی گاراژ با ریخت گیرارگیری نیز قابل مشاهده است.
ریکا ؛ کلمه ی ریکا نیز که به عنوان یک نام و یک برند در صنعت مواد شوینده رایج می باشد از آن جهت می باشد که این ماده باعث زدودن آلودگی ها و چربی از روی دست یا ظروف می شود. یا به نوعی برطرف کننده موانع پاکیزگی می باشد. همچنین کلمات مرتبطی مثل رَک رِکتوم راکت رکن و. . .
اصطلاح ریگ در کفش بودن نیز که به عنوان یک مانع برای راه رفتن به صورت صحیح می باشد تأیید کننده این توضیح می باشد.
حتی کلمه ی رگ در خون رسانی و علم پزشکی نیز که به عنوان یک ابزاری لوله مانند، شرایط خون رسانی به اعضای بدن را به عنوان یک رگه جهت گیراتر شدن هرچه بیشتر فراهم می کند در حال استفاده می باشد.
کلماتی مثل رگلاژ در تنظیمات چیزها و رگال لباس نیز این مفهوم در آنها قرار دارد.
حتی اصطلاح رک گویی و رکیک که حرف ( ک ) در این کلمه از حرف ( گ ) در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر تغییر حالت پیدا کرده از آن جهت می باشد که شخص برای صحبت کردن و مخاطب قرار دادن دیگران، بی پرده و بدون در نظر گرفتن هیچ مانعی، حرف و منظور خود را به مخاطب می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
درک بهتر مفهوم این کلمه در روند و جریان ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف در مطلب تحلیل شده ی زیر از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به صورت مبسوط تبیین شده است؛
ریگر rigger ؛ تعریفی که برای این کلمه بر مبنای سخن سخاوتمند حروف و کلام کامل این کلمه وجود دارد به معنای شخص رفع گیر کننده یا به معنی شخصی که گیر و گور کار را برطرف می کند جهت بالا رفتن گیرایی کار و گیرا تر شدن هر چه بیشتر سیستم یا رگلاژ کننده ی شرایط.
از زاویه ی قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس جهت پی بردن به بار مخالف یا پی بردن به موقعیت کاربری کلمه نیز اگر به کلمه ی ریگ rig نگاه کنیم کلمه ی گیر به معنی مانع قابل مشاهده می شود مثل کلمه ی زره که کارکرد و معنای این کلمه در خواندن معکوس این کلمه به معنی حِرز و حراست نمایان است.
شخصی یا دستگاهی یا سازمانی که موانع کار را برای رسیدن به هدفی خاص، رفع گیر یا برطرف و تنظیم می کند. یعنی برطرف کننده ی موانع یا تنظیم کننده و ایجاد کننده ی شرایط نرمال برای حمل و نقل و عبور و مرور، برای رسیدن و دست یابی به هدفی خاص.
اصطلاح ریگ حفاری در صنعت نفت از آن جهت می باشد که برای رسیدن به نفت محصور شده در مخازن زیرزمینی و گرفتن آن از این مخازن یکسری موانع و گیر و گورهایی مثل خاک و سنگ و گل و آب وجود دارد که با برداشتن این موانع و ایجاد یک رگه توسط ماشین آلات حفاری این امکان فراهم می شود.
یا اصطلاح ریگر به عنوان شخص کمک رسان به راننده ی جرثقیل ها برای حمل و نقل بار از آن جهت می باشد که شخص ریگر موانعی که بر سر راه برای حمل و نقل بار قرار داشته باشد برطرف می کند تا بار توسط جرثقیل در رَگه ای که توسط شخص ریگر ایجاد شده در موقعیت هدف قرار بگیرد.
رَگ ؛ وجود یک رگه جهت ایجاد گیرایی سیستم
رگال ؛ گیره ی رگه دار. گیره ی رگلاژ شده.
رگلاژ ؛ انجام تنظیمات مجدد جهت گیراتر شدن سیستم.
دو حرف ( ر ژ ) در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر قابل تبدیل به ( ل ج ) می باشد.
از طریق حروفی که ساختمان کلمه ی رگلاژ را تشکیل می دهند دو کلمه ی کلاج و گاراژ نیز قابل مشاهده است.
کلاج ؛ کلمه ی کلاج که در صنعت خودرو به عنوان قطعه ای از قطعات خودرو که وظیفه ی گیرایی و انتقال نیرو از موتور به چرخها را بر عهده دارد به لحاظ مفهومی در یک بُعد دیگر مرتبط با کلمه ی رگلاژ و رگلاتور می باشد.
گاراژ ؛ کلمه ی گاراژ با ریخت دیگر آن گاراج و گیراج نیز که در زبان فارسی به معنی پارکینگ ترجمه و برگردان شده است به معنی محل قرارگیری و قرارگاه دارای معنا و مفهوم می باشد. به گونه ای که تعریف قرارگیری برای کلمه ی گاراژ با ریخت گیرارگیری نیز قابل مشاهده است.
ریکا ؛ کلمه ی ریکا نیز که به عنوان یک نام و یک برند در صنعت مواد شوینده رایج می باشد از آن جهت می باشد که این ماده باعث زدودن آلودگی ها و چربی از روی دست یا ظروف می شود. یا به نوعی برطرف کننده موانع پاکیزگی می باشد. همچنین کلمات مرتبطی مثل رَک رِکتوم راکت رکن و. . .
اصطلاح ریگ در کفش بودن نیز که به عنوان یک مانع برای راه رفتن به صورت صحیح می باشد تأیید کننده این توضیح می باشد.
حتی کلمه ی رگ در خون رسانی و علم پزشکی نیز که به عنوان یک ابزاری لوله مانند، شرایط خون رسانی به اعضای بدن را به عنوان یک رگه جهت گیراتر شدن هرچه بیشتر فراهم می کند در حال استفاده می باشد.
کلماتی مثل رگلاژ در تنظیمات چیزها و رگال لباس نیز این مفهوم در آنها قرار دارد.
حتی اصطلاح رک گویی و رکیک که حرف ( ک ) در این کلمه از حرف ( گ ) در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر تغییر حالت پیدا کرده از آن جهت می باشد که شخص برای صحبت کردن و مخاطب قرار دادن دیگران، بی پرده و بدون در نظر گرفتن هیچ مانعی، حرف و منظور خود را به مخاطب می رساند.
درود بر همگی.
ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است.
"راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده شده است و ریخت دیگر آن، "راییدن" در "آراییدن" است.
... [مشاهده متن کامل]
این بن واژه برابر "نظم دادن، مرتبت کردن، منظم کردن" می باشد.
پیشوند "وی" که امروزه به شیوه "گُ" نیز بکار گرفته می شود ( برای نمونه گداختن )
"ویراستن" برابر "درست کردن، دوباره نوشتن" می باشد پس میتوان از همین واژه نیز بهره برد.
یا میتوان "وی" را به "گُ" دِگَرگون کرد تا بِشَوَد "گُراستَن" با بن کنونی "گُرای".
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کاربر /محسن شجری/ پیشنهاد بِسیار خوبی دادند. در زَبان انگلیسی این واژه به شیوه "repair" می باشد و در گذشته، به شیوه "reparare" بوده است و از دو بخش "re" برابر با "دوباره" و "parare" برابر با "آمادن، ساختن".
پیشوند های برابر "دوباره" اینها هستند:"وا، وَم، بَر". "وا" را در "واکاوی" و "بَر" را در "بَرکَندن" دیده ایم ولی "وَم" از زبان اوستایی ( پارسی باستان ) می آید. پس میتوانیم واژگان "واآمادن، واساختن، وَمامادن، ومساختن، بَرساختن، برامادن" که واژه "واآمادن" برای دو "آ" پشت سر هم، یکی از "آ" ها پاک می شود پشت می شود "وامادن".
از نِگاهِ ساده بودن و شایسته بودن برای گفتن روزانه "وامادن، ومامادن" بسیار درخور تر هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس به جای واژگان "تمعیر، تعمیر کردن" میتوانیم همه "درست کردن، ویراستن، گُراستن، وامادن، وَمامادَن" را بکار ببریم.
بنابراین، به جای واژگان زیر، وازگان روبه رویشان را بگوییم:
1 - تعمیرگاه، گاراژ=گُرایگاه، وامایگاه، وَماماگاه ( واژه آخری اِنگار از زبان دیگری آمده است ولی، نه! )
2 - تعمیرکار=گُرایکُن، وامایکُن، وَماماکُن
3 - تعمیر پذیر=گُرایپَذیر، وامایپَذیر، وَماماپَذیر
4 - تعمیرات=گُرایها، واماها، وَماماها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بِدرودُ! ( شیوه نِوِشتار این دیدگاه را از کاربر گرامی و سرور /فرتاش/ ترانِگاشته اَم=کپی کرده ام. من که شیوه دیدگاه نوشتنم 70 درسد همانند ایشان است، پس تا 100 درسد به پیش می رویم! )
ما در پارسی واژه "ویراستن" را داریم که از پیشوند "وی" و "راستن" ساخته شده است.
"راستن" بن واژه ای است که در "آراستن" نیز بِکار برده شده است و ریخت دیگر آن، "راییدن" در "آراییدن" است.
... [مشاهده متن کامل]
این بن واژه برابر "نظم دادن، مرتبت کردن، منظم کردن" می باشد.
پیشوند "وی" که امروزه به شیوه "گُ" نیز بکار گرفته می شود ( برای نمونه گداختن )
"ویراستن" برابر "درست کردن، دوباره نوشتن" می باشد پس میتوان از همین واژه نیز بهره برد.
یا میتوان "وی" را به "گُ" دِگَرگون کرد تا بِشَوَد "گُراستَن" با بن کنونی "گُرای".
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کاربر /محسن شجری/ پیشنهاد بِسیار خوبی دادند. در زَبان انگلیسی این واژه به شیوه "repair" می باشد و در گذشته، به شیوه "reparare" بوده است و از دو بخش "re" برابر با "دوباره" و "parare" برابر با "آمادن، ساختن".
پیشوند های برابر "دوباره" اینها هستند:"وا، وَم، بَر". "وا" را در "واکاوی" و "بَر" را در "بَرکَندن" دیده ایم ولی "وَم" از زبان اوستایی ( پارسی باستان ) می آید. پس میتوانیم واژگان "واآمادن، واساختن، وَمامادن، ومساختن، بَرساختن، برامادن" که واژه "واآمادن" برای دو "آ" پشت سر هم، یکی از "آ" ها پاک می شود پشت می شود "وامادن".
از نِگاهِ ساده بودن و شایسته بودن برای گفتن روزانه "وامادن، ومامادن" بسیار درخور تر هستند.
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
پس به جای واژگان "تمعیر، تعمیر کردن" میتوانیم همه "درست کردن، ویراستن، گُراستن، وامادن، وَمامادَن" را بکار ببریم.
بنابراین، به جای واژگان زیر، وازگان روبه رویشان را بگوییم:
1 - تعمیرگاه، گاراژ=گُرایگاه، وامایگاه، وَماماگاه ( واژه آخری اِنگار از زبان دیگری آمده است ولی، نه! )
2 - تعمیرکار=گُرایکُن، وامایکُن، وَماماکُن
3 - تعمیر پذیر=گُرایپَذیر، وامایپَذیر، وَماماپَذیر
4 - تعمیرات=گُرایها، واماها، وَماماها
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بِدرودُ! ( شیوه نِوِشتار این دیدگاه را از کاربر گرامی و سرور /فرتاش/ ترانِگاشته اَم=کپی کرده ام. من که شیوه دیدگاه نوشتنم 70 درسد همانند ایشان است، پس تا 100 درسد به پیش می رویم! )
نگاهگاه، نگاهخانه، نگهخانه
جاخودرو
جا خودرویی
خودرو کده
جا خودرویی
خودرو کده
گاراژ و پارکینگ به انگلیسی میشه garage
نِگَهال ( نگه ال ) مانند ( چنگ ال )
پارکینگ
خودروبانی ( محل نگهبانی از خودرو )
جاخودرو ( جایی برای گذاشتن خودرو )
جاخودرو ( جایی برای گذاشتن خودرو )
نگهداربان ، نگهدارگاه ( محل نگهداری خودرو، موتور و . . . )
نگهبانگاه ( محلی که در آن از خودرو و . . . نگهبانی می شود. )
نگهبانگاه ( محلی که در آن از خودرو و . . . نگهبانی می شود. )
خودروخانه
در کتاب " شاگرد قصاب " ترجمه آفای نسیم خاکسار، از واژه ' پاساژ ' به عنوان تیمارستان یا بخش روانی استفاده است، در حالی که در زبان انگیسی این واژه به این معنا نیست.
در پارسی " پاساد " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
فارسی آن می شود: انباری، پَستو.
که مترادف انگلیسی آن سوله است و با پارکینگ فرق می کند زیرا پارکینگ محل گذاشتن ونگهداری چیزهایی است که مال خودمان است نه اینکه چیزهایی برای فروش گذاشتن!
که مترادف انگلیسی آن سوله است و با پارکینگ فرق می کند زیرا پارکینگ محل گذاشتن ونگهداری چیزهایی است که مال خودمان است نه اینکه چیزهایی برای فروش گذاشتن!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)