گاد

لغت نامه دهخدا

گاد. ( مص مرخم ، اِمص ) مخفف گادن :
بداد و به گاد است میل تو لیکن
بدادن سواری ، به گادن پیاده.
سوزنی.
|| ( فعل ماضی ) ماضی گادن. ( غیاث ). رجوع به گادن و گائیدن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) گادن گاییدن : به داد و به گادست میل تو لیکن به دادن سواری به گادن پیاده . ( سوزنی ) ۲ - سوم شخص مفرد ماضی از گادن .
گادن

پیشنهاد کاربران

بهترین بالا ترین
وقتی میگیم خیلی گاد یعنی خیلی خداست، عالییییییی ، بهترین، . . . .
انگلیسیGod
معنی: خدا، تعالی، خداوند، ایزد، الله، پروردگار، یزدان، یاهو
معانی دیگر: ( g بزرگ ) خدا، کردگار، دادار، معبود، الهه، بت، دارگونه، شخص یا چیز مورد پرستش یا تکریم، خداوندگار
خدا :/

بپرس