گاب
لغت نامه دهخدا
- امثال :
آبم است و گابم است نوبت آسیابم است ؛ یک سر است و هزار سودا. رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
گاب = گاو
در کاشان و ملایر به گاو گاب میگویند ، شاید گفتار درست گاب باشد ، چون اگر گویش لری را رو به روی گویش کاشان بگذاریم چند واژه ی 👇🏻
اِو = آب
خِو = خاب = خواب
تِو = تاب
گِو = گاب و . . .
را داریم با این حساب گفتار درست گاو گاب است.
در کاشان و ملایر به گاو گاب میگویند ، شاید گفتار درست گاب باشد ، چون اگر گویش لری را رو به روی گویش کاشان بگذاریم چند واژه ی 👇🏻
اِو = آب
خِو = خاب = خواب
تِو = تاب
گِو = گاب و . . .
را داریم با این حساب گفتار درست گاو گاب است.
نگارش دیگر ( شاید درست تر ) از قاب به معنی ظرف چهار چوب : گاب تابلو ، قاب عکس بشگاب یا بشقاب