کیوان قزوینی، عباسعلی (قزوین ۱۲۴۰ـ۱۳۱۷ش)
واعظ، خطیب و منتقد تصوّف. پس از فراگیری مقدمات علوم ادبی و عربی نزد کسانی چون عبدالحسین الموتی و علی اکبر جلوخانی و ابراهیم تنکابنی و میرزا حسن کرمانشاهی درس خواند. درس هایش را در نجف نزد میرزا حبیب الله رشتی، در سامرا نزد میرزای شیرازی اول و میرزا محمد حسن مجدد شیرازی و در کربلا نزد میرزا علینقی حائری آل صالحی پی گرفت و به مقام اجتهاد رسید (۱۳۱۲ق). سپس به زادگاهش بازگشت. بعدها به تحقیق در عرفان و سلسله های صوفیه پرداخت و پس از دیدار با تنی چند از پیشوایان صوفیه در سن حدود ۵۰سالگی به طریقت های صوفیه تعلق خاطر و گرایش عملی پیدا کرد. چندی به مصاحبت با صفی علیشاه پرداخت و سپس درپی دیدار با سلطان علیشاه گنابادی، از مریدان سلسلۀ صوفیۀ گنابادی شد و در آن طریقت به مقامات عالی در حد قطب نایل شد و به تبلیغ طریقت تصوف پرداخت و در حدود ۲هزار نفر را به سلک این فرقه درآورد. اما در ۱۳۴۰ق، به قول خود از دیدن ریاست طلبی ها سرخورده و یکباره از آن روی برگردانید و خطابه ها در رد این فرقه برسر منبر ایراد کرد و ردیه هایی برضد این سلسله و مشایخ آن نگاشت ازجمله رازگشا، بهین سخن، کیوان نامه و استوارنامه. پس از آن نیز به وعظ و خطابه پرداخت. آوازۀ وی بیشتر به خاطر قدرت بیان و نفوذ کلامش برسر منبر بود. از آثار دیگرش: تفسیری حدوداً بر دَه جزء اول قرآن کریم با نام تفسیر کیوان، به شیوۀ کلامی و حکمی، در ۴ جلد به زبان فارسی (۱۳۱۰ـ ۱۳۱۵ش) که زندگی نامۀ خودنوشت وی در آغاز آن آمده است؛ کنوزالفرائد؛ عرفان نامه؛ هزار ویک کلمه؛ هفت رساله (۱۳۶۳ش)؛ شرح رباعیات خیام.
واعظ، خطیب و منتقد تصوّف. پس از فراگیری مقدمات علوم ادبی و عربی نزد کسانی چون عبدالحسین الموتی و علی اکبر جلوخانی و ابراهیم تنکابنی و میرزا حسن کرمانشاهی درس خواند. درس هایش را در نجف نزد میرزا حبیب الله رشتی، در سامرا نزد میرزای شیرازی اول و میرزا محمد حسن مجدد شیرازی و در کربلا نزد میرزا علینقی حائری آل صالحی پی گرفت و به مقام اجتهاد رسید (۱۳۱۲ق). سپس به زادگاهش بازگشت. بعدها به تحقیق در عرفان و سلسله های صوفیه پرداخت و پس از دیدار با تنی چند از پیشوایان صوفیه در سن حدود ۵۰سالگی به طریقت های صوفیه تعلق خاطر و گرایش عملی پیدا کرد. چندی به مصاحبت با صفی علیشاه پرداخت و سپس درپی دیدار با سلطان علیشاه گنابادی، از مریدان سلسلۀ صوفیۀ گنابادی شد و در آن طریقت به مقامات عالی در حد قطب نایل شد و به تبلیغ طریقت تصوف پرداخت و در حدود ۲هزار نفر را به سلک این فرقه درآورد. اما در ۱۳۴۰ق، به قول خود از دیدن ریاست طلبی ها سرخورده و یکباره از آن روی برگردانید و خطابه ها در رد این فرقه برسر منبر ایراد کرد و ردیه هایی برضد این سلسله و مشایخ آن نگاشت ازجمله رازگشا، بهین سخن، کیوان نامه و استوارنامه. پس از آن نیز به وعظ و خطابه پرداخت. آوازۀ وی بیشتر به خاطر قدرت بیان و نفوذ کلامش برسر منبر بود. از آثار دیگرش: تفسیری حدوداً بر دَه جزء اول قرآن کریم با نام تفسیر کیوان، به شیوۀ کلامی و حکمی، در ۴ جلد به زبان فارسی (۱۳۱۰ـ ۱۳۱۵ش) که زندگی نامۀ خودنوشت وی در آغاز آن آمده است؛ کنوزالفرائد؛ عرفان نامه؛ هزار ویک کلمه؛ هفت رساله (۱۳۶۳ش)؛ شرح رباعیات خیام.