کینوس

لغت نامه دهخدا

کینوس. [ ک َ ] ( اِخ ) نام کوهستانی است از نواحی بدخشان و مردمان شریر و کثیف داشته ، کمال الدین ملقب به کوتاه پای که مردی شاعر بوده از جانب فخرالملک مؤیدالدوله خواجه ابوبکر ترمدی عامل و حاکم آنجا گفته است :
کوهی کشیده سربه مه هم اندر آن گم کرده ره
تاریک چون جان از گنه مکروه چون شخص از علل
گر من نه بر افسوسمی کی عامل کینوسمی
با خاک ره کی بوسمی افتان و خیزان برجبل.
( از انجمن آرا ).
رجوع به تذکره دولتشاه سمرقندی ص 463 شود.

پیشنهاد کاربران

آقای سعیدی پسوند دهاتشو حذف کرده و مطلق کرده بعد شده عالم دهر
با سلام عرض ادب
واژه ی" کینوس" برگرفته و تلفظی خاص از کلمه کیانوس ( kiyanus ) یا همان کیانوش است که در گذر ایام و در اثر کثرت کاربرد از سوی گویندگان به شکل کینوس تلفظ می شود که در اصل همان کیانوش یا کیانوس به معنای بزرگ ، گرامی و جاویدان، است.

بپرس