چنین گفت هرگز که دید این شگفت
دژم گشت وز پور کینه گرفت.
( شاهنامه چ دبیرسیاقی ص 1359 ).
مرا به گاه و به تخت تو هیچ حاجت نیست به دل چه کینه گرفتی ز من به بی گنهی ؟
ناصرخسرو.
|| انتقام گرفتن.انتقام جویی کردن : علو همت من کینه از دشمن نمی گیرد
به رنگ شعله خون خار بر گردن نمی گیرد.
میرزا عبدالغنی قبول ( از آنندراج ).
و رجوع به کین گرفتن شود.