کین کشی. [ ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) انتقام جویی. ( فرهنگ فارسی معین ). انتقام. قصاص. استقادة. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : مدارا کن از کین کشی بازگردکه مردم نیازارد آزادمرد.نظامی.رجوع به کین کش شود.