کین وری. [ وَ ] ( حامص مرکب ) بدخواهی و دشمنی و بداندیشی. ( ناظم الاطباء ). عداوت. کینه توزی : کز سر کین وری و بدخویی درحق من دعای بد گویی.نظامی.کارگاه خشم گشت و کین وری کینه دان اصل ضلال و کافری.مولوی.رجوع به کین ور شود.