و دیگر از ایران زمین هرچه هست
که آن شهرها را تو داری به دست
بپردازی و خود به توران شوی
ز جنگ و ز کین آوران بغنوی.
فردوسی.
ستاره شناسان و دین آوران سواران جنگی و کین آوران.
فردوسی.
به چین و به ماچین نمانم سوارنه کین آوری از در کارزار.
فردوسی.
نه شمشیر کین آوران کند بودکه کین آوری زَاختر تند بود.
سعدی.
رجوع به مدخل بعد شود. || انتقامجو : به سلم و به تور آگهی تاختند
که کین آوران جنگ برساختند.
فردوسی.
رجوع به ماده بعد شود.