حافظ غبار فقر و قناعت زرخ مشوی
کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری.
حافظ.
غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند.
حافظ.
رجوع به کیمیاگر شود. || مکاری. مکر. حیله. ( فرهنگ فارسی معین ). || عشقبازی و عاشقی. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).