کیمیادار

لغت نامه دهخدا

کیمیادار. ( نف مرکب ) کیمیادارنده. آنکه کیمیا در اختیار دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از آب دریا که موجب نفع جهان و جهانیان است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
استاده رونده آسمان وار
بر طلق روان کیمیادار.
خاقانی ( تحفة العراقین ، از فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

بپرس