کیماس

لغت نامه دهخدا

کیماس. ( اِخ ) نام یکی از حکما که در صنعت کیمیا ( زرسازی ) بحث کرده و به عمل اکسیر تام رسیده است. ( از الفهرست ابن الندیم ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

پیشنهاد کاربران

معنی کیماسی که میشه ( کی ) لغب شاهان قدیم بوده مانند کیکاووس کی برزو. ( ماس ) هم در زبان ایران باستان معنی تاج رو میده تاج شاهی . پس کیماسی میشه تاج شاهی. و موگویی هم نام یک منطقه هست که از استان لرستان تا استان چهار محال بختیاری و خوزستان ادامه داره و نام یکی از طوایف اصیل بختیاری می باشد.
"کی" به معنی پادشاه مثل کی خسرو و کی کاووس و "ماس" به معنی تاج میشه معنی کامل ( تاج پادشاهی )
پادشاه جسور و نترس
کیماس یاکیومرس برگرفت از نام شاهان پیشدادی چنان که حکیم ابول قاسم فردوسی طوسی هما سه سرای بنام ایران در شاهنامه کهشناسنامه هویت هر ایرانی وطن پرست است می سراید چوکیماس تاج کی برنهاد
نامی مردانه در زبان لری بختیاری به معنی
کی تهماسب