کیلو

/kilu/

برابر پارسی: هزار

معنی انگلیسی:
one thousand

لغت نامه دهخدا

کیلو. [ ی َ ] ( اِ ) علف شیران و علف خرس را گویند، و آن میوه ای است صحرایی شبیه به سیب کوچک و آلوچه ، و عربان زعرور خوانندش. ( برهان ) ( از آنندراج ). زعرور. ( ناظم الاطباء ). کیَل. زالزالک. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کیَل شود.

کیلو. ( اِ ) کولاب و تالاب. ( فرهنگ رشیدی ) ( انجمن آرا ). استخر و تالاب را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). استخر. تالاب. آبگیر. ( فرهنگ فارسی معین ). || خندق و مغاک. ( ناظم الاطباء ). || آنجای از کنار رودخانه که مردمان در آنجابدن خود را می شویند و غسل می کنند. ( ناظم الاطباء ).

کیلو. [ ل ُ ] ( فرانسوی ، پیشوند ) پیشوندی است در زبانهای اروپایی که تعیین می کند که واحدی هزار بار تکثیر شده : کیلوگرم. کیلووات. || ( اِ ) کیلوگرم ( در فرانسوی هم به همین معنی به کار رود ). ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - پیشوند یست در زبانهای اروپایی که تعیین میکند که واحدی هزار بار تکثیر شده : کیلو گرم کیلو متر کیلو وات . ۲ - ( اسم ) کیلو گرم ( در فرانسوی هم بهمین معنی بکار رود ) .

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) به معنی هزار است و برای تعیین واحدهای دستگاه متری به کار می رود: کیلوگرم ، کیلومتر.

فرهنگ عمید

۱. واحد اندازه گیری وزن، برابر با هزارگرم، کیلوگرم.
۲. هزار (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): کیلوبایت، کیلومتر.

دانشنامه عمومی

کیلو (تیکاره). کیلو شهری در شهرستان تیکاره در استان بام در بورکینافاسوی شمالی است و جمعیت آن ۹۰۲ نفر است.
عکس کیلو (تیکاره)

کیلو (چاد). کیلو شهری در چاد است که در Tandjilé Ouest واقع شده است. [ ۱] کیلو ۴۵٬۲۲۴ نفر جمعیت دارد و ۴۲۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس کیلو (چاد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کیلو (kilo)
پیشوندی به معنای هزار، با نماد K، کیلوگرم (kg) و کیلومتر (km) به معنای ۱۰۰۰گرم و ۱۰۰۰متر است. یک کیلو گرم جرم الگویی بین المللی، استوانه ای از آلیاژ پلاتین و ایریدیوم، است که در ادارۀ بین المللی اوزان و مقادیر شهر سِور فرانسه نگهداری می شود.

مترادف ها

kilo (اسم)
کیلو، یک کیلوگرم معادل هزار گرم

kilogram (اسم)
کیلو، کیلو گرم، هزار گرم

kilogramme (اسم)
کیلو، کیلو گرم، هزار گرم

پیشنهاد کاربران

کیلو ( کِلو، کلاه پر کلویی زردالی ، زردآلوومانند آن ) .
مَن، مِ، ، یِه مِنَتَه، یک مانده وته؛ته مانده.

بپرس