کیل دار. ( نف مرکب ) پوشیده از یک پارچه ای. ( ناظم الاطباء ). کیل دارنده. آنچه از نمد پوشیده شده. ( فرهنگ فارسی معین ). - سپر کیل دار ؛ سپری که از موی بز پوشیده باشند. ( فرهنگ فارسی معین ) : بزد خشت بر سه سپر کیل دار گذشت و به دیگر سو افگند خوار.
( صفت ) آنچه از نمد پوشیده شده . یا سپر کیل دار . سپری که از موی بز پوشیده باشند : بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار . توضیح کسر. اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده ( ایضا ح ). مراقب صحت کیل و پیمانه .