لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جدول کلمات
مترادف ها
تنبیه کردن، مجازات کردن، کیفر دادن، ادب کردن، گوشمال دادن، سزا دادن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مجازات
احتساب راندن ؛ کار محتسب کردن. کیفر دادن خطا کار را :
ذره خاک درش کار دوصد دره کرد
راند بدان آفتاب بر ملکوت احتساب.
خاقانی.
و عمرخطاب با دره احتساب راندی. ( یادداشت مؤلف ) .
ذره خاک درش کار دوصد دره کرد
راند بدان آفتاب بر ملکوت احتساب.
خاقانی.
و عمرخطاب با دره احتساب راندی. ( یادداشت مؤلف ) .
سزا کردن
سیاست کردن