کیع. [ ک َ ] ( ع مص ) بددل شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ترسیدن و دل بد کردن از چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): کعت عنه کیعاً و کَیْعوعةً؛ ترسیدم و بددل کردم از آن. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
بد دل شدن . ترسیدن و دل بد کردن از چیزی . کعت عنه کیعا و کیعوعه ترسیدم و بد دل کردم از آن .