کیش فدا

لغت نامه دهخدا

کیش فدا. [ ش ِ ف ِ / ف َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنچه از کتب اخبار سلف معلوم می شود چنان است که قبل از این از اعاظم و اکابر که به جنگ می رفتند کیشی مرصع و مزین به جواهر می داشتند که اگر حال جنگ منقلب گردد و دشمن از پی ایشان درآید در وقتی که نزدیک شود جهت مشغولی او کیش مذکور را باز کرده بیندازند و ایشان را فرصت رفتن دست دهد. ( آنندراج ) :
وقت هزیمت چو خصم ، سر زده از بیم جان
گه ره و بی ره برید، گه کُه و گه در شکست
کیش فدا برگشاد راز نهان گفته ای
زهره در آن رزمگاه حقه زیور شکست
شاه بدان ننگریست ، گفت که روز حنین
مال مهاجر گرفت ، جیش پیمبر شکست.
انوری ( دیوان چ نفیسی ص 47 ).
رجوع به «کیس فدا»ذیل ترکیب های کیس شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس