کیسه پرداز

لغت نامه دهخدا

کیسه پرداز. [ س َ / س ِ پ َ ] ( نف مرکب ) کیسه پردازنده. تهی کننده کیسه :
کیسه پرداز بحر و کان کف توست
که بر او خرج جاودان دارند.
انوری.
به دستان دوستان را کیسه پرداز
به زخمه زخم دلها را شفاساز.
نظامی.
ندارد دخل و خرجش کیسه پرداز
سوادش نیم کار ملک ابخاز.
نظامی.
رجوع به کیسه پرداختن شود. || باسخاوت. سخی. بخشنده. ( فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به کیسه پرداختن شود.
- کیسه پرداز شدن ؛ هرچه داشتن ، دادن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز.
حافظ ( از یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) با سخاوت سخی بخشنده : نیاز من چه وزن آرد بدین ساز که خورشید غنی شد کیسه پرداز . ( حافظ )

پیشنهاد کاربران

کیسه ی پرداز : بذل ، خرّاج .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص156 ) .

بپرس