کیسه پرداز بحر و کان کف توست
که بر او خرج جاودان دارند.
انوری.
به دستان دوستان را کیسه پردازبه زخمه زخم دلها را شفاساز.
نظامی.
ندارد دخل و خرجش کیسه پردازسوادش نیم کار ملک ابخاز.
نظامی.
رجوع به کیسه پرداختن شود. || باسخاوت. سخی. بخشنده. ( فرهنگ فارسی معین ).رجوع به کیسه پرداختن شود.
- کیسه پرداز شدن ؛ هرچه داشتن ، دادن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز
که خورشید غنی شد کیسه پرداز.
حافظ ( از یادداشت ایضاً ).