اندر آن گیسوی سیاه و سفید
دوخته خلق کیسه های امید.
سنائی.
سایه گیسوش را دار غنیمت که دل کیسه بسی دوخته ست در خم گیسوی تو.
سنائی.
چون چنگ سر فرودآر با محرمان یکدل کیسه مدوز چندین با عاشقان بی زر.
سیف اسفرنگ.
- کیسه از چیزی دوختن ؛ کنایه از صاحب و مالک شدن آن چیز. ( آنندراج ). انتظار و توقع سود از آن چیز داشتن. بدان چیز طمع بستن : کمربر آن تن چون سیم کیسه دوخت ولی
تهی بماند چو آغوش من ز نارونش.
رفیع لنبانی.
- کیسه بر چیزی دوختن ؛ توقع فایده از آن چیز داشتن. ( آنندراج ). به خود وعده آن کردن. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : کیسه ها دوخته بر درگهت ازبهر امید
زآنکه بی لطف تو کس درخور غفران نشود.
سنائی.
بر وفای زمانه کیسه مدوزبگذرانش به قوت روزاروز.
سنائی ( از امثال و حکم ص 1258 ).
بر وفای سپهر کیسه مدوزکایچ گنبد نگه ندارد گوز.
سنائی ( از امثال و حکم ص 1258 ).
و صحبت زنان را چون مار افعی پندارد که از او هیچ ایمن نتوان بود و بر وفای اوکیسه نتوان دوخت. ( کلیله و دمنه ).بر او چون کیسه ای دوزم که هرگز
مرا در کیسه دیناری نیاید.
انوری.
اتباع او عامه مردم را زبون گرفتند و بر ایشان کیسه ها دوختند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 429 ).ز دانش کیسه بر اقبال دوزند
من ازوی مایه ادبیر دارم.
کمال الدین اسماعیل.
طمع چه کیسه بر آن مفلسان تواند دوخت که از هزار تکلف به ماحضر نرسد.
کمال الدین اسماعیل.
بس کیسه که دوختند بر جودش صد حلقه به گوش چون کمر دارد.
کمال الدین اسماعیل.
مَپْسند پر ز داغ کنم از جفای توآن کیسه ها که دوخته ام بر وفای تو.
صائب ( از آنندراج ).
زیان دیده ای کیسه بر سود دوخت که خود را به دلالی خود فروخت.بیشتر بخوانید ...