ور سجودی کنند بردوزند
کیسه ای بر خدای عزوجل.
انوری.
ای کمالت کم زنان را صبرها پرداخته وی جمالت مفلسان را کیسه ها بردوخته.
سنائی.
دل از وصالش اگرچند کیسه ها بردوخت هنوز باری بر هیچ بست چون کمرش.
رضی الدین.
ز گنجش زمین کیسه بردوخته سمن سیم و خیری زر اندوخته.
نظامی ( از آنندراج ).
جملگان کیسه از او بردوختنددادن حاجت از او آموختند.
مولوی.
روبهی و خدمت ای گرگ کهن هیچ بر قصد خداوندی مکن
لیک چون پروانه بر آتش بتاز
کیسه زر برمدوز و پاک باز.
مولوی.