کیسه بردوختن

لغت نامه دهخدا

کیسه بردوختن. [ س َ / س ِ ب َ ت َ] ( مص مرکب ) کنایه از توقع داشتن به افراط باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). به افراط توقع داشتن. کیسه دوختن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به «کیسه دوختن » شود :
ور سجودی کنند بردوزند
کیسه ای بر خدای عزوجل.
انوری.
ای کمالت کم زنان را صبرها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسه ها بردوخته.
سنائی.
دل از وصالش اگرچند کیسه ها بردوخت
هنوز باری بر هیچ بست چون کمرش.
رضی الدین.
ز گنجش زمین کیسه بردوخته
سمن سیم و خیری زر اندوخته.
نظامی ( از آنندراج ).
جملگان کیسه از او بردوختند
دادن حاجت از او آموختند.
مولوی.
روبهی و خدمت ای گرگ کهن
هیچ بر قصد خداوندی مکن
لیک چون پروانه بر آتش بتاز
کیسه زر برمدوز و پاک باز.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) توقع بسیار داشتن .

پیشنهاد کاربران

بپرس