کیرو

لغت نامه دهخدا

کیرو. [ ک َ / ک ِ رُ / کی ] ( اِ ) به معنی حفظ و نگاه داشتن و حصول چیزهایی باشد که پیش از این در ذهن پوشیده بوده. ( برهان ) ( آنندراج ). حفظ و یاد و نگاهداشت و خاطرنشان و حصول چیزی که پیش از این در ذهن پوشیده و از یاد رفته بود. ( ناظم الاطباء ). ظاهراً: «گیر»، و با «ویر» مقایسه شود. ( حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ فارسی

به معنی حفظ و نگاهداشتن و حصول چیزهایی باشد که پیش از این در ذهن پوشیده بوده ٠ حفظ و یاد و نگاهداشت و خاطر نشان و حصول چیزی که پیش از این در ذهن پوشیده و از یاد رفته بود ٠

پیشنهاد کاربران

روستا کلان بختیاری هستند ایل مهیوند ما بختیاری ها به کوره میگیم کیره این روستا قدمت ۱۴۰۰ساله داره قبلا کوره ها در این مناطق وجود داشتند اسم این روستا هم بر گرفته از این همون کوره ها بود و طایفه ای هم اونجا قبلا زندگی میکردند به نام طایفه کیروی از ایل عیسوند مهیوند
آیا کورد هستن
کیرو، به دلیل وجود کوره های آجر پزی قدیمی که در زبان محلی . کیره گفته میشود کیرو یا همان کورها نام گرفته

بپرس