کیخسروی

لغت نامه دهخدا

کیخسروی. [ ک َ / ک ِ خ ُ رَ / رُ ] ( ص نسبی ) منسوب به کیخسرو. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ) :
اگرچه دولت کیخسروی داشت
چو مدهوشان سر صحراروی داشت.
نظامی.
به کیخسروی نامش افتاده چست
نسب کرده بر کیقبادی درست.
نظامی.
جهانبانی و تخت کیخسروی
مقامی بزرگ است کوچک مدار.
سعدی.
رجوع به کیخسرو شود.

کیخسروی. [ ک َ / ک ِ خ ُ رَ / رُ ] ( اِ ) نام لحنی است که بر سی لحن باربد افزوده اند، چه به قول بعضی سی ویک لحن است. ( برهان ) ( آنندراج ). نام لحنی از لحنهای باربد. ( ناظم الاطباء ). نام یکی از سی لحن باربد. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چو بر کیخسروی آواز دادی
به کیخسرو روان را بازدادی.
نظامی ( از یادداشت ایضاً ).

فرهنگ فارسی

نام لحن سی ام از سی و یک لحن باربد : [ چو بر کیخسروی آواز دادی بکیخسرو روان را باز دادی . ] ( نظامی )
( صفت ) منسوب به کیخسرو
نام لحنی است که برسی لحن باربد افزوده اند چه به قول بعضی سی و یک لحن است ٠

فرهنگ معین

(کَ خُ رَ ) (اِ. ) نام لحنی از لحن - های باربد.

فرهنگ عمید

۱. پادشاهی.
۲. (موسیقی ) از الحان قدیم ایرانی: چو بر کیخسروی آواز دادی / به کیخسرو روان را باز دادی (نظامی: لغت نامه: کیخسروی ).

پیشنهاد کاربران

کیخسروی معانی مختلف در تاریخی سیاسی و جغرافیا و ادبی از عهد باستان از قوم ماد را دارند
کیخسروی از خاندان های بزرگ کرد نیز به شمار میروند و در اکثر نقاط خاورمیانه متمرکز و ساکن هستند.
کیخسروی های کرد به زبان کردی خسروانی یا همان سورانی گویش میکنند.
...
[مشاهده متن کامل]

کیخسروی های فقط شامل کردها نمیشوند ولی ریشه تاریخی آنان به قوم ماد برمیگردد.
خسروی، کیخسروی، خسرویان، خسروی فر، خسروانی، خسروانی مجد، خسروانیان همگی از خاندان های بزرگ ایران قدیم و کردهای اصیل تا به امروز هستند و بر اساس مستندات دانشمندان و مورخین و شعرا بخوبی نمایان است

بپرس