کیثر

لغت نامه دهخدا

کیثر. [ ک َ ث َ ] ( ع ص ) بسیار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کَثِر. کثیر. کُثار. ( اقرب الموارد ). || مرد بسیار خیر و نیکویی و بسیاردهش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس