کیاکی. [ ک َ کی ] ( ع اِ ) ج ِ کیکة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به کیکة شود. کیاکی. [ ] ( اِخ ) یکی از دو پسر فولادوند که از شریفترین خاندانهای دیلم بود و ماکان از اعقاب همین کیاکی بوده است. رجوع به تاریخ بیهق ص 93 شود.