کژدمه. [ ک َ دُ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) ( ظاهراً: کژ + دم + َه ،پسوند نسبت و اتصاف ) ( حاشیه برهان چ معین ). نام ورمی است به سرخی مایل و آن در اطراف ناخن پیدا میشود و به عربی داحس گویند. ( آنندراج ). کژدمک است که در بن ناخن پیدا میشود و عظیم درد، تا بحدی شده است که ناخن را انداخته و آن را به عربی داحس گویند. ( آنندراج ). کژدمک. گوشه. داحوس. ناخن خواره. ناخن پال. عفونت و چرک کردن زیرناخن . که بر اثر ضربه یا عفونتهای عمومی عارض میشود. برای معالجه این عارضه معمولا ناخن مبتلا را باید بکشند. داحس. دردناخن. عقربک. ( فرهنگ فارسی معین ) :
در کژدمه ات بیان کنم قاعده ای
کز خوان شفا ترا بود مائده ای
بگشارگ و مسهل خور و میساز طلا
از سرکه و افیون که بری فایده ای.یوسفی طبیب ( از فرهنگ نظام ).
رجوع به عقربک شود. || قسمی منجنیق. عقرب. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به عقرب شود.