کژدل. [ ک َ دِ ] ( ص مرکب ) کژخاطر. کنایه از کسی که مزاج او براستقامت نباشد و در موزون و ناموزون فرق نکند. ( آنندراج ). بداندیش. بدنهاد. ( ناظم الاطباء ) : چون صبا مجموعه گل را به آب ژاله شست کژ دلم خوان گر نظر بر صفحه دفتر کنم.
حافظ.
رجوع به کژخاطر شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) کژ خاطر : ( چون صبا مجموع. گل را باب ژاله شست کژ دلم خوان گر نظر بر صفح. دفترکنم ) . ( حافظ )