کژار
لغت نامه دهخدا
بیفکنی خورش پاک را ز بی اصلی
بیاکنی به پلیدی چوماکیان تو کژار.
در جهانگیری گژاژ و در رشیدی گژار آمده و بیتی بشاهد از شمس فخری نقل کرده است. ( حاشیه برهان چ معین ). در آنندراج بیت ذیل از شمس فخری بعنوان شاهد نقل شده است اما گفته شمس فخری که خود بشاهد لغات بیت یا دو بیتی ساخته است حجت نیست :
چه طائریست همایون همای همت تو
که هفت چرخ ورا دانه ای بود به کژار.
کژار. [ ک َ ] ( اِ ) به معنی پاره باشد که از دریدن است. || ( فعل امر ) امر از کژاریدن به معنی پاره کن. ( از برهان ) ( از آنندراج ). رجوع به کژاریدن شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید