دوستی دشمنان دینت زیان داشت
بام برین کژ شود ز کژی بنلاد.
ناصرخسرو.
|| شکم دادن چنانکه دیواری. قسمتی از آن بجانبی انحراف پیدا کردن.- کژ شدن زخم ؛ تخلف ضرب یا ضربت. ( یادداشت مؤلف ). از جای خود برفتن. بسبب موانعی اصابت نکردن :
که نه طعن ژوبینش رد کرد کس
که نه کژ شدش زخم و خطی خطا.
غضایری.
|| انحراف. منحرف شدن. نادرست و ناراست شدن. دگرگون شدن : بر هوا تأویل قرآن می کنی
پست و کژ شد از تو معنی سنی.
مولوی.
|| کاژ شدن. لوچ شدن. احول شدن. رجوع به کاژ شدن شود.