کچول


مترادف کچول: سرمست، نشئه، غمز، قر

لغت نامه دهخدا

کچول. [ ک َ ] ( اِ ) جنبانیدن جفته و سرین باشد هنگام رقص. ( برهان ). جنبانیدن سرین باشد در رقص و پا کوفتن. ( اوبهی ). کاچول. ( آنندراج ). جنبش جفته و سرین در هنگام رقص. ( ناظم الاطباء ) :
اسرار ملک بین که به غول افتاده ست
و آن سکه زر بین که به پول افتاده ست
و آن دست برافشاندن مردان ز دو کون
اکنون به ترانه و کچول افتاده ست.
( منسوب به ابی سعید ابوالخیر ).
نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند. ( راحةالصدور ). || ( ص ) در زبان عوام ، صورتی دیگر ازکچل است. ( از لغات عامیانه جمال زاده ). رجوع به کچل و رجوع به کچول و کچل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) چنبایندن سرین بوقت رقص و و مسخرگی کون جنبانی : [ و بسوم شربت فریاد کردند تا چهارم بیاوردند چون به پنج رسید نشاط دریشان آمد و رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند و کس را با خود ندیدند ] . ( راحه الصدور )

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) = کاچول : جنبانیدن سرین وقت رقص و مسخرگی ، کون جنبانی .

فرهنگ عمید

جنباندن پایین تنه هنگام رقص، رقص کمر.

گویش مازنی

/kachool/ ظرفی که روی دوشان گذارند و به عنوان درپوش استفاده شود

پیشنهاد کاربران

کچول ب زبان سیستانی 💙💜💜💜معادل پارسی سفال
سیستانیها به سفال میگن کچول
در گویش زابل کچول یعنی همون سفال

بپرس