اسرار ملک بین که به غول افتاده ست
و آن سکه زر بین که به پول افتاده ست
و آن دست برافشاندن مردان ز دو کون
اکنون به ترانه و کچول افتاده ست.
( منسوب به ابی سعید ابوالخیر ).
نشاط در ایشان آمد و رقص و کچول آغازیدند. ( راحةالصدور ). || ( ص ) در زبان عوام ، صورتی دیگر ازکچل است. ( از لغات عامیانه جمال زاده ). رجوع به کچل و رجوع به کچول و کچل شود.