کپی

/kepi/

مترادف کپی: رونوشت، کپیه، مسوده، نسخه

برابر پارسی: رونوشت، رونگاشت، نگاره، روگرفت

معنی انگلیسی:
carbon, copy, counterpart, duplicate, facsimile, image, replication, spit, spitting image

لغت نامه دهخدا

کپی. [ ک َ / ک َپ ْ پی ] ( اِ ) میمون. بوزینه. اَبوزَنَه. بوزنه. حَمْدونه. ( یادداشت مؤلف ). قرد. ( ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی. ( برهان ). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته. ( آنندراج ). میمون را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). هجرس. قِشَّة. خَنزَوان. ( منتهی الارب ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشته هیزم بدو برداشتند.
رودکی.
چون به در حصار رسید ( پیغمبر صلوات اﷲ علیه ) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل. ( ترجمه طبری بلعمی ).
شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان.
فرخی.
ز کپی در جهان ناپارساتر
ز سگ رسواتر و زو بی بهاتر.
( ویس و رامین ).
همه مردمش را فزون از شمار
از آن کپیان برده و پیشکار.
( گرشاسب نامه ).
بر هر دو بیشه یکی برزکوه
بر آن کوه کپی فراوان گروه.
( گرشاسب نامه ).
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دم است و گربه سرست.
حکیم سنائی ( از آنندراج ).
کپی و کپوک صفت خرسرست
مسخ چو کپی و چو کپوک غر.
سوزنی.
کپی همه آن کند که مردم
پیداست در آب تیره انجم.
نظامی.
ز نااهلان همان بینی در آن بند
که دید آن ساده مرغ از کپیی چند.
نظامی.
گفت شوهر کیست آن ای روسپی
که به بالای تو آمد ای کپی.
مولوی.
چون نباشی راست می دان که چپی
هست پیدا نعره شیر از کپی.
مولوی.
ایشان را از صورت آدمی بگردانید و به هیئت خوک و کپی کرد. ( ترجمه اعثم کوفی ص 114 ). در آن وادی نگاه کردم ، همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ، ترسیدم از آن حال. ( تفسیر ابوالفتوح ). || میمون سیاه. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ).
- شیر کپی ؛ این ترکیب بر ددی اطلاق شده است که در زمان خسروپرویز به کوهی در ترکستان پدید آمده بود و سرانجام بدست بهرام چوبینه کشته شد و داستان وی در شاهنامه آمده است. ( ج 9 چ بروخیم صص 2805 - 2811 ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

کلاه لبه دارسفری، سوار، رونوشت، عکسی که ازروی تصویریارونوشتی که ازنوشته دیگربرداشته شود
( اسم ) ۱ - میمون ( مطلقا ) بوزینه قرده : [ در آن وادی نگاه کردم همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ترسیدم از آن حال ] . ( تفسیر ابو اتلفنج ) ۲ - میمون سیاه ( خصوصا ) .
محله ای در ناحیت آمل

فرهنگ معین

(کُ ) [ فر. ] (اِ. ) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی ، روگرفت ، رونوشت (فره ).

فرهنگ عمید

کلاه لبه دار سفری.
۱. تصویری که به وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می شود.
۲. آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می شود.
۳. تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می شود.
۴. [مجاز] کاملاً شبیه کسی یا چیزی.
=میمون١: شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰ ).

دانشنامه عمومی

کپی (فیلم ۱۹۴۰). «کپی» ( انگلیسی: The Ape ( 1940 film ) ) فیلمی در ژانر ترسناک به کارگردانی ویلیام نای است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به بوریس کارلوف و ری کوریگان اشاره کرد.
عکس کپی (فیلم ۱۹۴۰)

کپی (فیلم ۱۹۷۶). «کَپی» ( انگلیسی: Ape ) فیلمی در ژانر ترسناک و علمی–تخیلی به کاگردانی پل لدر است که در سال ۱۹۷۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جوانا کرنز اشاره کرد.
عکس کپی (فیلم ۱۹۷۶)

کپی (فیلم ۲۰۰۹). «کپی» ( سوئدی: Apan ) یک فیلم است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد.
عکس کپی (فیلم ۲۰۰۹)

کپی (فیلم ۲۰۱۲). «کَپی» ( انگلیسی: Ape ) یک فیلم است که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد.
عکس کپی (فیلم ۲۰۱۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

رو نوشت

مترادف ها

kepi (اسم)
کپی، کلاه کپی

پیشنهاد کاربران

شب زمستان بود، کپی سرد یافت
کرمکی شبتاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشتهٔ هیزم برو بر داشتند
رودکی
برای معادل کپی ، "copy" می توان از
همنگاشتن،
همنگاری
استفاده کرد.
بهترین پیشوندها و واژگان برایِ " کپی، کپی کردن" :
دیدگاهِ من این است که ما نمی توانیم با یک " تَک" پیشوند نیازمندیِ خود را درباره یِ واژه یِ "کُپی، کُپی کردن" چاره جویی کنیم.
1 - بکارگیریِ پیشوندِ دوتاییِ " بازپی، واپی" :
...
[مشاهده متن کامل]

از آنجایی که در فرآیندِ کپی کردن، چیزی یا چیزی هایی از " پیِ " نسخه یِ اصلی برمی آیند، بکارگیریِ پیشوندِ " پی " بسیار درخورنده است.
و همچنین از آنجایی که ما در این فرآیند، "بازآیندگی ( =تکرار ) " داریم، بکارگیریِ پیشوندِ " باز/وا" سزنده است.
نکته: ادیب سلطانی واژه یِ " واپی نگاری، واپی نگاشتن" را در نبیگِ " بنیادهای منطق نگریک" بجایِ " تقلید، تقلید کردن" بکار برده است.
2 - بکارگیریِ پیشوندِ دوتاییِ " ایوپِی ( ایپِی ) ، یکپِی":
چنانکه می دانیم " ایو/ای" پیشوندی در زبانِ پارسیِ میانه به چمِ " یک" بوده است که در واژگانی همچون " ایواز، ایوینَگ ( =آیینه ) " نیز بکار رفته است. پیشوندِ " ایو/ای" بازنمودِ " یکسانی و همدیسگی ( =همشکلی ) " است که هنگامی که دربرابرِ آیینه می ایستید، کاراییِ این پیشوند خود را نشان می دهد. این پیشوند کاراییِ نزدیکی با پیشوندِ " iso " در زبانهایِ اروپایی نیز دارد.
ازآنجایی که آنچه از " پیِ " نسخه اصلی روی می دهد، بازنمودِ " یکسانی " از نسخه اصلی است، می توان از پیشوندِ " پی" و پیشوند دیگری که کاراییِ آن " یکی بودگی" است، بهره برد.
نکته: همچنین ما می توانیم با یک بررسیِ روشن دریابیم که چه تکواژی در زبانِ پارسیِ نوین جایِ پیشوندِ " ایو/ای" نشسته است، و همان را بجایِ " ایو/ای" بکارگیری کنیم و اگر چیزی نَه یافت شد و نَه کاراییِ این پیشوند را داشت، خودِ " ایو/ای" را اَندر کنیم.
3 - بکارگیری پیشوندِ دوتاییِ " بازرو ( =باز. رو ) ".
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش: چه کارواژه هایی را پس از این پیشوندها بنشانیم؟
ما بایددر هر بُوِشگاه ( =موقعیت ) کارواژه یِ همپیوند با آن را بکار ببریم؛ ( درست بمانندِ زبانِ آلمانی ) .
ما هنگامی که می گوییم " کُپی کردن" می توانیم به جایِ آن بگوییم : بازپی کردن، ایوپی/ایپِی کردن
همچنین ادیب سلطانی واژه یِ " واپی نگاشتن" را بکار برده است که من پیشوندِ " ن" را در اینجا بی کاربرد می دانم، پس آن را پاک کرده و واژگانِ " بازپی گاشتن/ بازپِیگار - ، واپی گاشتن/واپِیگار - ، ایوپی گاشتن/ایوپِیگار - ، ایپِی گاشتن/ ایپِی گار - " را پیش می نهم.
( بنواژه " گاشتن" با بُن کنونی " گار" برآمده از ریشه یِ اوستاییِ " کَر" است که ما از این ریشه واژه " کردن" را نیز داریم ) .
نکته: از آنجایی که " پی" دومین پیشوند از این پیشوندهایِ دوگانه است و همچنین اینکه " پی" پیشوندِ جدایی پذیر است، پس خواهیم گفت: بازپی می گاریم/ ایوپی یا ایپِی بگارید/ بازپی می کنیم/ایوپی یا ایپِی می کنیم.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
بگذارید دیدگاهِ خود را پیرامونِ گزینه هایِ 1 تا 3 آزگویم ( =بیان کنم ) :
من گزینه 2 ( = ایوپی/ایپِی ) را بیشتر می پسندم، چراکه پیشوندها به درستی گزیده شده اند، هرچند در پیوند با گزینه 1 ناآشناتر هستند.

درود بر سرور بزرگوار /فرتاش/:
به گمانم بخش دوم درباره دیدگاه پیشینِ این تَن بودید و سپاسگزارم از شما.
همانگونه که فرمودید، ما میتوانیم از پیشوندِ {هَم/ان} بهره ببریم. شاید هم از {مَت:با هم دیگر} بتوان واژه سازی کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

( هَمنِگاشتن، هَمگاشتن؟، مَتنِگاشتن، مَتگاشتن؟. . . . )
درباره یِ {ترا} هم درست نمی دانم.
ما می توانیم {کپی} را هَمانگونه که فرمودید {هَمنگاری} بگیریم و هَم {از جایی به جایی نوشتن ( نگاشتن ) } ( از رو نوشتن ) .
آیا پیشوندِ {ترا} میتواند این کارکرد را بازنمایی کند؟
به گمانم در همین {از جایی به جایی نوشتن}، در اینجا {گذر} رخ داده است، پس به گمانم بهره بردن از {ترا} نادرست نباشد.
اگرچه شما بی گمان درباره این پیشوند و کاربرد هایش و ریشه یِ آن بهتر می دانید و من هم در این باره گستاخی ( =جسارت ) کردم و از شما پوزش می خواهم.
بِدرود!

در پاسخ به دوستانِ گرامی:
1 - شایسته نیست که ما از واژه ای به چمِ " میمون/کپی" در زبانمان بهره بگیریم، ولو اینکه اروپاییان چنین کرده اند.
2 - " ترا" به هیچ روی پیشوندِ درخوری برایِ " کپی/کپی کردن" نیست؛ چراکه فرآیندِ " کپی کردن" ، باید بازنمودِ " همنگاری" باشد نَه " ترایی" که پیشوندِ " گُذر، تغییر" است. ( هرچند این دیدگاه من است ) .
...
[مشاهده متن کامل]

کُپی: ( copy ) : اندر پهلوی برابر آن هست: ( pačēn ) : ( 𐬞𐬀𐬗𐬉𐬥. ) : پَچِین.
کپی= ماننده
در صورتیکه این واژه به فتح کاف تلفظ شود ( کَپی ) ، معادل انگلیسی آن واژۀ ape هست.
از رو نوشتن، رو نوشتن برابر های ساده واژه کپی هستند.
شاید بتوان واژه "ترانگاشتن" را پیشنهاد داد. این از چرایی آن:
ترانگاشتن=ترا نگاشتن
"ترا" پیشوندی "از این سو به آن سو" می باشد. نگاشتن هم که می شود نگارش و نوشتن.
...
[مشاهده متن کامل]

پس ترانگاشتن می شود از این سو به آن سو نوشتن که می شود همان کپی.
پس:
کپی
گویش:copi
ریشه از:لاتین
برابر پارسی:رو نگاشت، از رو نوشتن، ترانگاشت

همانند، مشابه، رونگاشت
اندر این آخرجهان ز گزاف
بس چمن نام هر چمین گفتم
طوق بر گردن کپی بستم
نام اعلا بر اسفلین گفتم
عجز خواهید روح را که ز عجز
صفت روح بهر طین گفتم
حلیه آدم و خلیفه حق
بهر ابلیس و هر لعین گفتم
این شعر از مولاناست و کپی واژه فارسی است
کَپی به چم میمون که در زبان پهلوی " کپیگ" گفته می شد به گمان بسیار، از ریشه "کپ" گرفته شده، ریشه ای که اکنون به ریخت "قاپ" در قاپیدن به کار رفته،
تکواژ کپ در واژه " کَپیچَ" در پارسی باستان به کار رفته به چم گیرنده، دارنده و دارای نمونه های دیگری در سانسکریت ( کَپَتی = دو دست پر ) و زبانهای اروپایی ( caption، capture و. . . = گرفتن، قاپیدن ) نیز است.
...
[مشاهده متن کامل]

کپی یا میمون به جز انسان، تنها جانوری ست که با دستهایش توانایی گرفتن و ربودن ( کَپیدن یا قاپیدن ) را داراست.
[نگاه خوانندگان را به واژه "کپیدن" در آبادیس فرا می خوانم]

زدودن این واژه به هر روی از زبان ایرانی اشتباه می باشد چه درگذشته داشته باشیم چه نه زبان ها از واژه هایی ریخت میگیرن همانطور که بسیاری از واژه های ما به عرب ها رفته و بکار میگیرند ما نیز باید در راستای درست این شایان رو بکار ببریم
...
[مشاهده متن کامل]

با اشاره به گفته های دوستان واژه کوپ زدن رو پیشنهاد میدم که بسیار به واژه کاپی انگلیسی و فارسی کهن می باشد و امروزه نیز کوپ زدن بکار میرود
. . .
این وسیله با وسیله شما کوپ نمیزنه یا کوپ داره ( تشابه )
این جنسش اصله یا کوپه ( فیک )
فتوکپی = اکسکوپی / یا کوپیاکس
واژه اکس هم که دوستان گفتن دگرریخته شده از واژه های کهن اریاییست پس کوپیاکس بسیار زیبا می باشد

کَپی ( به انگلیسی: Ape ) و ( نام علمی: Hominoidea )
( زیست شناسی )
کپی به فارسی معنی تکثیر کردن است
چاپ، چاپیدن
کپی = میمون . . به این علت که هرکاری که آدم انجام میداد اونم عینا انجام میداد . . دستگاه کپی رو هم از روی اون نام گذاری کردند.
از این برگه دو تا کپی بگیر === از این برگه دو تا رونوشت بگیر
پلی کپی ریاضی را به من بده === برگه ریاضی را به من بده
آن مرد کپی دوستم است === آن مرد همانند دوستم است.
کپی کاری نکنید = رونویسی نکنید.
نوشتار خودتان را از جاهای دیگر کپی نکنید = نوشتار خودتان را از جاهای دیگر رونویسی نکنید.
همچنین همراه با واژه ی لاتینی �paste� ـــــ copy& past
برچین و بچسبان
برگرفته از پی نوشتِ یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ششم شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/08/blog - post_337. html
کپی، صورت مسخ شده ی انسان به صورت میمون است.
کپی انگلیسی همان واژه کپی ( با فتحه ک و تشدید پ ) فارسی است به نام یک میمون انسان نما در کلیله و دمنه آمده است این واژه از فارسی به اروپا رفته و به کپی امروزی تبدیل شده این میمون دوست داشته است همواره رفتار انسان را عینا تکرار کند. اسم دستگاه کپی هم از این حیوان گرفته شده است. در شبکه تلویزیونی من و تو یک میمونی بود که به دکتر کپی معروف بود
...
[مشاهده متن کامل]


کپی انگلیسی همان کپی با فتحه ک و تشدید پ فارسی است به نام یک میمون انسان نما در کلیه و دامنه آمده این واژه از فارسی به اروپا رفته و به کپی تبدیل شده این میمون دوست داشته رفتار انسان را عینا تکرار کند اسم دستگاه کپی هم از این حیوان گرفته شده
کَپی ( به انگلیسی: Ape ) به هر یک از اعضای بالاخانوادهٔانسان واران ( نام علمی: Hominoidea ) اطلاق می شود. نمونه های آشنای آنگیبون، اورانگوتان، گوریل، شامپانزه و انسان است.
به دلیل ابهام در واژه کپی، بیشتر ترجیح داده می شود از نام علمی هومینوئید Hominoidea ( انسان واران ) که روابط آرایه شناختی را می رساند، استفاده شود
...
[مشاهده متن کامل]

شاید واژه ی copy برگرفته از کَپی یا کپیک در پهلوی باشد به ماناک میمون و بوزینه، این جانور خوب میتواند ادا دربیاورد و تقلید کند مانند نگاره ی خودمان در آب یا آینه که هر آنچه انجام میدهیم در آنها دیده میشود.
در پارسی " گرته "
فروز گرته = فتو کپی
چندگرته = پلی کپی
رونوشت ( این واژه در گرفتن نسخه دوم از یک برگ در دستگاه های پرینتر و فتوکپی به کار می رود و همچنین در سیستم عامل هایی مانند ویندوز )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)

بپرس