کپل
/kapal/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
کپل. [ ک ُ پ ُ ] ( ص ) ( در تداول عامه ) آدمی کوتاه و فربه. ( یادداشت مؤلف ). دارای اندام گوشتین. آکنده گوشت. که اندام به گوشت آکنده دارد.
- پا کپلی ؛ خطابی دارنده پای گوشتین و فربه را.
- دست کُپلی ؛ خطابی شخص دارنده دست فربه را.
فرهنگ فارسی
آدمی کوتاه و فربه
فرهنگ معین
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
کفل، کپل
هدف، مسخره، بشکه، ته، ضربت، ضرب، کپل، ته قنداق تفنگ، بیخ، ته درخت
پشت سر، دیرتراز، کپل
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
شخص تپل و چاق که بامزه باشه بهش میگن کپل یا کپلی یا کپلو
تلفظ:کَپل
در کوردی دوست دختر یا دوست پسر را میگن
در کوردی دوست دختر یا دوست پسر را میگن
کَپَل در واقع همون آلت تناسلی مونث میشه
نوعی درخت، درخت میوه
کَپَل:استخوان باسن یا نشیمنگاه را گویند