معنی کپ . پوشیده. بسته. درپوش یادر. استتار کپه مرگ یعنی کفن یا کسی که خیلی خوابیده بیدار نمیشه و رویش پوشیده است کپه به معنای پوشش خانه سنگر پوشیده و بسته هم هست این لحجه فارسی قدیم شاید همان پهلوی باشدکه ریشه فارسی وترکی ایرانیست
کَپ در زبان لری بختیاری به معنی =دهان
جمله
مر وا تو نیم اِگوم کَپت بووند==مگر با نیستم می گویم دهانت را ببند ( زیاد حرف زدن، وراج. . . )
کَپ در زبان لری بختیاری به معنی =دهان
جمله
مر وا تو نیم اِگوم کَپت بووند==مگر با تو نیستم می گویم دهانت را ببند ( زیاد حرف زدن، وراج. . . )
دست چک و خود را روی زمین پهن کردن که به آن خپ هم میگویند
کُپ:
کپ ( با ضمه بالای ک ) ، در گویش افغانستانی:
( صفت ) کوژ، گوژ، خمیده، کوژپشت، پشت خمیده
مثال: پیرمرد کپ، کپ نهنگ ( نهنگ کوژپشت )
( اسم ) کپی - خمیدگی، فرورفتگی سطح فلزی در اثر یک ضربه
کُپّ : پرش ، پریدن . در گویش سکایی
کَپ ( kap ) دهان
گویش فارسی جیرفت
کُپّیدن = کُپ کردن
کُپّاندن = باعث کپ کردن کسی شدن.
کپ ( kop )
اصطلاحیست که برای ارزشیابی الگوی لباس به کار گرفته می شود . به طور مثال ( کپ کار خوبه ) یعنی الگوی تی شرت مناسب است و روی تن به خوبی جلوه میکند . البته کپ موارد استفاده دیگر زیاد دارد.
کُپ : همانند ، شبیه ، [ مخفف و مترادف کُپی ]
کُپ : نوعی مدل موی سر
کُپ کردن : تعجب کردن ، زمینگیر شدن و درماندگی و تعجب در برابر یک اتفاق پیش بینی نشده. ( در اصطلاح رایج بین جوانان امروز )
کپ: ( k o p ) : [اصطلاح نساجی] اصطلاحیست که برای ارزشیابی الگوی لباس به کار گرفته می شود . به طور مثال ( کپ کار خوبه ) یعنی الگوی تی شرت مناسب است و روی تن به خوبی جلوه میکند . البته کپ موارد استفاده دیگر زیاد دارد.
کپ در زبان کره ای به معنی کاپیتان است. مثلا کاپیتان یک تیم ( تیم خبری، تیم حقیقاتی و . . . )
در گویش محلی شیراز علاوه بر مطالبی که دوستان عنوان کردند، کُپ به معنی وارونه شدن یک ظرف یا یک شخص گفته می شود.
لیوان را کُپ بینداز یا کُپ کُن یعنی لیوان را وارونه کن.
قابلمه را کُپ کن یعنی وارونه کن.
... [مشاهده متن کامل]
حسن کُپ افتاده یعنی دَمَر افتاده یا با سینه اش به طرف زمین خوابیده.
آنقدر ناراحت شدم که دنیا توی سَرَم کُپ شد. یعنی دنیا پیش من وارونه شد از بس ناراحت شدم.
کَپِش همه اش باز است یعنی دهانش همیشه باز است و زیاد صحبت می کند.
کُپ :
برش و دوخت لباس را گویند .
گب یکی از ایزدان ۹ گانه مصر باستان ( هلیوپولیتان ها ) میباشد. نام او به گونه سب و کب نیز آمده است .
به فتح اول و سکون دوم. دهان در گویش کازرونی. مثلا کپت تا ک ( دهانت را باز کن ) یا فلانی کپش وازن سی گوز هویی. ( ع. ش )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)