تفکر، اندیشه
Ego Cogito, ergo sum با تلفظ اِگو کوگیتو اِرگو سوم به زبان فرانسوی: Je pense , donc je suis
به معنای : من فکر میکنم، بنابرین هستم. صرف نظر از بیان انتقادات پاسکال از اثبات وجود خدا توسط دکارت و فلاسفه ی بعد از رنه دکارت از قبیل کانت، هگل، نیچه، هوسرل و کارناپ و دیگران به این جمله، از دیدگاه فردی خود من، واژه ی لاتین Cogito در اصل و ریشه به معنای فکر کردن نبوده بلکه در مراحل اولیه ی پیدایش خود در فکر و خیال و تصور انسان رومی از سه کلمه ی فارسی به شکل زیر و به دو نوع ساخته شده : یکی به شکل کو جی تو، یعنی جی یا جای تو کجاست ؟ ضمیر دوم شخص مفرد او هم اشاره به من داشته و هم اشاره به خدا. و دیگری به شکل کو گیتی او ( در این حالت حرف i پشت حرف t از قلم افتاده Cogitio ) . پیشوند کو مخفف" که او" و لذا " کو گیتی او " به معنای زیر بوده ؛ که او گیتی او. به این معنا که گیتی و خدا یکی اند که ریشه در متافیزیک ارسطو داشته که به یک جهان نامتناهی، باز و بیکران باور داشته که مثل خدا قدیم و غیر حادث میباشد که در رقابت با دوگانگی عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در نهایت بیرون و بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در نهایت درون و پائین از دیدگاه افلاطون در فکر و خیال و تصور ارسطو به پیدایش رسیده. متا در زبان یونانی به معنای 《در کنارِ ، در میانِ 》 بوده و میباشد، لذا متا فیزیک ارسطو از لحاظ زمانی و بیزمانی هم می تواند به معنای قبل و هم بعد از طبیعت باشد و از لحاظ مکانی و بیمکانی در کلیه ی جهات بسوی بیکرانی و بیشماری به معنای چپ و راست، جلو و عقب، بالا و پائین. منظور ارسطو ( بدون اینکه خود وی به روشنی به آن واقف و آگاه بوده باشد ) این بوده که این طبیعت دارای یک حالت اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بوده تحت عنوان ماقبل طبیعت که در حرکت نزولی به این حالت رسیده و در پایان سیر صعودی به همان حالت اولیه باز خواهد گشت تحت عنوان مابعد طبیعت. متافیزیک ارسطو را میتوان بصورت یک چرخ تصور نمود به شکل های 《ماقبل - طبیعت - مابعد》 و یا 《ایده ها یا فرم های مطلق اولیه - محسوسات با فرم های ناقص - ایده ها یا فرم های مطلق آخریه 》که احتمالا در رقابت با چرخه سم سرای هندوان، چرخ دهارمای بودائیان و گردونه مهر ایرانیان آفریده شده و بزرگترین مشکل و مسئله این چرخ متافیزیکی اینست که در یک جهان نامتناهی، باز و بیکران از نوع ارسطوئی در سیر نزولی هرگز نمیتواند یک نیم دور کامل بچرخد، چه رسد به دریافت فرصت برای آغاز حرکت در نیم دور صعودی، زیرا برای اتمام نیمدور نزولی به گذر بینهایت زمان نیازمندخواهد بود . بهر حال نام Rene با تلفظ رنه در اصل و ریشه از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده : re با تلفظ ری در زبان لاتین به معنای دوباره و ne با تلفظ نه در زبان فارسی نشانه ی نفی بوده. لذا منظور والدین از انتخاب این برای فرزند خود این بوده که: این فرزند ما دیگر در این دنیا دوباره از مادر متولد نخواهد شد که حاکی از این حقیقت بوده که پدر و مادر رنه به تناسخ و حلول از دیدگاه هندوان، مصریان و یونانیان ( سه نوع تناسخ و حلول مختلف و متفاوت از هم ) باور نداشته بلکه پیرو ادیان یهودیت و مسیحیت بوده اند. نام خانوادگی دکارت با حروف لاتین Descartes با تلفظ اصلی و ریشه ای به شکل دِس کارتِس به معنای زیر بوده: کارت دستی است، منظور این کارت یا نقشه و یا طرح به دست خدا نقاشی و ترسیم گردیده . Caresius با تلفظ کارتِزیوس در اصل و ریشه به شکل : کارت زی اوس تلفظ و بیان میشده به این معنا که آن انسان هایی که این نام خانوادگی را برای خود انتخاب نموده طبق کارت یا نقشه و یا طرح و برنامه زندگی میکرده اند، منظور اینکه بر اساس طرحی که خدا از پیش برای زندگی آنان ترسیم و تعیین نموده . France با تلفظ فرانسه از دو کلمه ساخته شده، یکی فران به معنای فرا، بالا، ماوراء و دیگری عدد 3 که اشاره به باور به تثلیث دین مسیحیت به شکل 《 پدر آسمانی - ایسا پسر - روح مقدس ) داشته. البته وظیفه ما این نیست که به مردم کشور فرانسه بگوئیم که نام کشور شما به زبان فارسی در قدیم به این معنا بوده است. نام پدر رنه با حروف لاتین Joachim با تلفظ یواخیم ( به زبان آلمانی ) در اصل و ریشه از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده؛ Jo با تلفظ جو ریشه در فعل یا مصدر جوئیدن داشته و ach با تلفظ آخ به معنای آه یا دَم زندگی و im با تلفظ ایم یعنی هستیم. این نام از دیدگاه والدین به معنای زیر بوده : ما جوینده ی آخ یا آه و یا دَم زندگی بخش خدائیم.
... [مشاهده متن کامل]
دوگانگی های فراباستانی، باستانی و بعضا دکارتی به شکل های 《ماده - روح 》، 《بدن - روان 》، 《بدن - من 》، 《مغز - هوش 》، 《 تن - جان 》، 《فیل و سوفی 》، 《 وجود - ماهیت 》، 《هستی - فکر》، 《سابجکت - آبجکت یا سوبژه - اوبژه یا فاعل شناسا - موضوع شناسائی و یا من و کالبدم》 و دو گانگی بنیادی تر و عام و خدایی - جهانی بصورت 《بیزمانی و بیمکانی - زمانی و مکانی 》 هر دو هم مطلق و هم نسبی هنوز حل نگردیده اند نه در سیستم های گوناگون فلسفی و نه در علم فیزیک. از دیدگاه فردی من، انسان امروز و آینده در جهت شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی، هیچ راه و روش معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی. چیز یا حقیقتی که میتوانیم بدون شک دکارتی یعنی با یقین و اطمینان و خیال راحت و خاطر آسوده هم آنرا بدانیم و هم به آن باور داشته باشیم اینست که هیچ چیز و هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از خدای حقیقی و واقعی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. اما پس رنه دکارت تاکنون این شک و تردید در سر و دل انسان هنوز وجود دارد و رفع نگردیده که آیا : بهنگام مرگ بدن یا تن حضرت آقا یا سرور دنیا، روحش به طور دائم از بدن مادیش قبض گردید و در یک قالب مثالی یا خیالی به عالم میانی برزخ صعود و معراج نمود و در حال حاضر در آنجا زیر نخل های زیتون و خرما و نارگیل در یکی از باغچه های بهشتی مشغول نوشیدن شیر و عسل و گفت و شنود با حوریان بهشتی ست و یا اینکه روان پاکش از کالبد گلی اش جدا شد و فارغ از دور های باطل تناسخ و حلول به حالت های موکشا و نیروانا رسیده و یا عقل و نفس مجردش از قعر چاه طبیعت رها شدند و هم اکنون در عالم عقول و انوار و نفوس مجرده لخت و عریان مشغول عیش و نوش اند و یا اینکه جان عزیزش از دماغش پرید و با عجله و شتاب این جهان مادی و فانی را ترک کرد و مثل یک پرنده سبک بال بسوی جهان معنوی و باقی شتافت و همکنون در سایه ی لطف و رحمت و عنایت و توجهات بی دریغ جان جانان از عشق و زندگی جاودانه برخوردار ست؟
به معنای : من فکر میکنم، بنابرین هستم. صرف نظر از بیان انتقادات پاسکال از اثبات وجود خدا توسط دکارت و فلاسفه ی بعد از رنه دکارت از قبیل کانت، هگل، نیچه، هوسرل و کارناپ و دیگران به این جمله، از دیدگاه فردی خود من، واژه ی لاتین Cogito در اصل و ریشه به معنای فکر کردن نبوده بلکه در مراحل اولیه ی پیدایش خود در فکر و خیال و تصور انسان رومی از سه کلمه ی فارسی به شکل زیر و به دو نوع ساخته شده : یکی به شکل کو جی تو، یعنی جی یا جای تو کجاست ؟ ضمیر دوم شخص مفرد او هم اشاره به من داشته و هم اشاره به خدا. و دیگری به شکل کو گیتی او ( در این حالت حرف i پشت حرف t از قلم افتاده Cogitio ) . پیشوند کو مخفف" که او" و لذا " کو گیتی او " به معنای زیر بوده ؛ که او گیتی او. به این معنا که گیتی و خدا یکی اند که ریشه در متافیزیک ارسطو داشته که به یک جهان نامتناهی، باز و بیکران باور داشته که مثل خدا قدیم و غیر حادث میباشد که در رقابت با دوگانگی عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در نهایت بیرون و بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در نهایت درون و پائین از دیدگاه افلاطون در فکر و خیال و تصور ارسطو به پیدایش رسیده. متا در زبان یونانی به معنای 《در کنارِ ، در میانِ 》 بوده و میباشد، لذا متا فیزیک ارسطو از لحاظ زمانی و بیزمانی هم می تواند به معنای قبل و هم بعد از طبیعت باشد و از لحاظ مکانی و بیمکانی در کلیه ی جهات بسوی بیکرانی و بیشماری به معنای چپ و راست، جلو و عقب، بالا و پائین. منظور ارسطو ( بدون اینکه خود وی به روشنی به آن واقف و آگاه بوده باشد ) این بوده که این طبیعت دارای یک حالت اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین بوده تحت عنوان ماقبل طبیعت که در حرکت نزولی به این حالت رسیده و در پایان سیر صعودی به همان حالت اولیه باز خواهد گشت تحت عنوان مابعد طبیعت. متافیزیک ارسطو را میتوان بصورت یک چرخ تصور نمود به شکل های 《ماقبل - طبیعت - مابعد》 و یا 《ایده ها یا فرم های مطلق اولیه - محسوسات با فرم های ناقص - ایده ها یا فرم های مطلق آخریه 》که احتمالا در رقابت با چرخه سم سرای هندوان، چرخ دهارمای بودائیان و گردونه مهر ایرانیان آفریده شده و بزرگترین مشکل و مسئله این چرخ متافیزیکی اینست که در یک جهان نامتناهی، باز و بیکران از نوع ارسطوئی در سیر نزولی هرگز نمیتواند یک نیم دور کامل بچرخد، چه رسد به دریافت فرصت برای آغاز حرکت در نیم دور صعودی، زیرا برای اتمام نیمدور نزولی به گذر بینهایت زمان نیازمندخواهد بود . بهر حال نام Rene با تلفظ رنه در اصل و ریشه از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده : re با تلفظ ری در زبان لاتین به معنای دوباره و ne با تلفظ نه در زبان فارسی نشانه ی نفی بوده. لذا منظور والدین از انتخاب این برای فرزند خود این بوده که: این فرزند ما دیگر در این دنیا دوباره از مادر متولد نخواهد شد که حاکی از این حقیقت بوده که پدر و مادر رنه به تناسخ و حلول از دیدگاه هندوان، مصریان و یونانیان ( سه نوع تناسخ و حلول مختلف و متفاوت از هم ) باور نداشته بلکه پیرو ادیان یهودیت و مسیحیت بوده اند. نام خانوادگی دکارت با حروف لاتین Descartes با تلفظ اصلی و ریشه ای به شکل دِس کارتِس به معنای زیر بوده: کارت دستی است، منظور این کارت یا نقشه و یا طرح به دست خدا نقاشی و ترسیم گردیده . Caresius با تلفظ کارتِزیوس در اصل و ریشه به شکل : کارت زی اوس تلفظ و بیان میشده به این معنا که آن انسان هایی که این نام خانوادگی را برای خود انتخاب نموده طبق کارت یا نقشه و یا طرح و برنامه زندگی میکرده اند، منظور اینکه بر اساس طرحی که خدا از پیش برای زندگی آنان ترسیم و تعیین نموده . France با تلفظ فرانسه از دو کلمه ساخته شده، یکی فران به معنای فرا، بالا، ماوراء و دیگری عدد 3 که اشاره به باور به تثلیث دین مسیحیت به شکل 《 پدر آسمانی - ایسا پسر - روح مقدس ) داشته. البته وظیفه ما این نیست که به مردم کشور فرانسه بگوئیم که نام کشور شما به زبان فارسی در قدیم به این معنا بوده است. نام پدر رنه با حروف لاتین Joachim با تلفظ یواخیم ( به زبان آلمانی ) در اصل و ریشه از سه کلمه به شکل زیر ساخته شده؛ Jo با تلفظ جو ریشه در فعل یا مصدر جوئیدن داشته و ach با تلفظ آخ به معنای آه یا دَم زندگی و im با تلفظ ایم یعنی هستیم. این نام از دیدگاه والدین به معنای زیر بوده : ما جوینده ی آخ یا آه و یا دَم زندگی بخش خدائیم.
... [مشاهده متن کامل]
دوگانگی های فراباستانی، باستانی و بعضا دکارتی به شکل های 《ماده - روح 》، 《بدن - روان 》، 《بدن - من 》، 《مغز - هوش 》، 《 تن - جان 》، 《فیل و سوفی 》، 《 وجود - ماهیت 》، 《هستی - فکر》، 《سابجکت - آبجکت یا سوبژه - اوبژه یا فاعل شناسا - موضوع شناسائی و یا من و کالبدم》 و دو گانگی بنیادی تر و عام و خدایی - جهانی بصورت 《بیزمانی و بیمکانی - زمانی و مکانی 》 هر دو هم مطلق و هم نسبی هنوز حل نگردیده اند نه در سیستم های گوناگون فلسفی و نه در علم فیزیک. از دیدگاه فردی من، انسان امروز و آینده در جهت شناخت حقیقی خود و خدای حقیقی و واقعی، هیچ راه و روش معقول و منطقی تری در پیش پا و روی خود ندارد غیر از شناخت ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی شناخت محتوا و محیط این گیتی یا کیهان و یا این جهان به روش علمی و در راس آنها علوم طبیعی و تجربی و ریاضیات هم محض و هم کاربردی. چیز یا حقیقتی که میتوانیم بدون شک دکارتی یعنی با یقین و اطمینان و خیال راحت و خاطر آسوده هم آنرا بدانیم و هم به آن باور داشته باشیم اینست که هیچ چیز و هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از خدای حقیقی و واقعی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. اما پس رنه دکارت تاکنون این شک و تردید در سر و دل انسان هنوز وجود دارد و رفع نگردیده که آیا : بهنگام مرگ بدن یا تن حضرت آقا یا سرور دنیا، روحش به طور دائم از بدن مادیش قبض گردید و در یک قالب مثالی یا خیالی به عالم میانی برزخ صعود و معراج نمود و در حال حاضر در آنجا زیر نخل های زیتون و خرما و نارگیل در یکی از باغچه های بهشتی مشغول نوشیدن شیر و عسل و گفت و شنود با حوریان بهشتی ست و یا اینکه روان پاکش از کالبد گلی اش جدا شد و فارغ از دور های باطل تناسخ و حلول به حالت های موکشا و نیروانا رسیده و یا عقل و نفس مجردش از قعر چاه طبیعت رها شدند و هم اکنون در عالم عقول و انوار و نفوس مجرده لخت و عریان مشغول عیش و نوش اند و یا اینکه جان عزیزش از دماغش پرید و با عجله و شتاب این جهان مادی و فانی را ترک کرد و مثل یک پرنده سبک بال بسوی جهان معنوی و باقی شتافت و همکنون در سایه ی لطف و رحمت و عنایت و توجهات بی دریغ جان جانان از عشق و زندگی جاودانه برخوردار ست؟