کوکلتاش

لغت نامه دهخدا

کوکلتاش. [ ک ُ ک ُ ] ( ترکی -مغولی ، اِ مرکب ) برادر رضاعی. از لغات ترکی ، لهذا برادر رضاعی پادشاه را کوکلتاش خان لقب باشد. مؤلف گوید که برادر رضاعی در اینجا مراد از پسر دایه نیست ، بلکه شخصی دیگر باشد و کوکلتاش مرکب است از کوکه و تاش و لام تبجیل ، زیرا که کوکه پسر دایه را گویند و تاش مبدل داش که کلمه اشتراک است ، چنانکه در فارسی لفظ هم. پس کوکلتاش به معنی هم کوکه باشد، یعنی دو شخص که شریک دایه خورده باشند بالضروره پسر آن دایه آن هر دو شخص را کوکه باشد و آن هر دو شخص با هم کوکلتاش باشند، یعنی هم کوکه و آنچه کوکلتاش به معنی پسر دایه گویند ظاهراً مجاز باشد که او را در ترکی فقط کوکه نامند. ( غیاث ) ( از آنندراج ). برادر رضاعی. ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به تاش شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) برادر رضاعی .

پیشنهاد کاربران

بپرس