کوچی

/kuCi/

معنی انگلیسی:
immigrant

لغت نامه دهخدا

کوچی. [ ک ُ ] ( اِ ) کوچ. لرک. نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ص 186 ). رجوع به کوچ و لرک شود.

کوچی. ( اِخ ) دومین از خانان آق اردو از خاندان اردا ( 679-701 هَ. ق. ). ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). یکی از خانان آق اردو است که موفق شد نواحی غزنه و بامیان را که گاهی مطیع اولوس جغتای و زمانی به دست ایلخانان ایران بوده به تصرف خود بیاورد. ( از طبقات سلاطین اسلام ص 202 ).

فرهنگ فارسی

کوچ . لرک . نام درختی است در جنگلهای مازندران و گیلان

دانشنامه عمومی

کوچی (شهر). کوچی شهری است در کشور ژاپن. این شهر مرکز استان کوچی است و در جزیره شیکوکو قرار گرفته است. جمعیت این شهر در سال ۲۰۱۰ میلادی برابر ۳۴۰۰۰۰ نفر برآورد شده است. [ ۲]
عکس کوچی (شهر)عکس کوچی (شهر)عکس کوچی (شهر)عکس کوچی (شهر)عکس کوچی (شهر)

کوچی (هند). کوچی ( به لاتین: kochiبا تلفظ ( ( شنیدن ) ) یا cochin با تلفظ ( /ˈkoʊtʃɪn/ ) یک شهر در هند با جمعیت ۶۱۲٬۳۴۳ نفر است که در کرالا واقع شده است. [ ۱]
عکس کوچی (هند)عکس کوچی (هند)عکس کوچی (هند)عکس کوچی (هند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در کرمانجی به سگ ها کوجی QUCHI می گویند همچنین می توانند از عبارت سَ نیز برای اشاره به سگ استفاده کنند.
افغان ها نام دخترانشان را نیز " کوچی" می گذارند.
معنی
کوچی طبقه از مردم افغانستان اند که محل مشخص و املاک معین ندارند و در فصل های مختلف سال از یک محل به محل دیگر انتقال میکنند و وظیفه اساسی شان مال داری یعنی پرورش گوسفند شتر و غیره است در مناطق مختلف زیست میکنند
کوچی. یکی از عشایر قوم پشتون، چادرنشین، خانه بدوش . "فهرست واژه های متفاوت در فارسی افغانستان و ایران" برگرفته شده از دانشنامهٔ آزاد ویکی پدیا.

بپرس