ولایت بین که ما را کوچگاه است
ولایت نیست این زندان و چاه است.
نظامی.
از آن کوچگه رخت پرداختندسوی کوچگاهی دگر تاختند.
نظامی.
نمودند منزل شناسان راه که چون شه کند کوچ از این کوچگاه.
نظامی.
و رجوع به کوچگه شود.|| لشکرگاه. ( ناظم الاطباء ) :
درای شتر خاست از کوچگاه
سرآهنگ لشکر درآمد به راه.
نظامی.
دگر مابقی را ز گنج و سپاه یله کرد و بگذشت از آن کوچگاه.
نظامی.
|| هنگام کوچ و رحلت. ( ناظم الاطباء ). زمان کوچ کردن. زمان رحلت. ( فرهنگ فارسی معین ). || کنایه از دنیا. ( ناظم الاطباء ).