کوچکترین ذره
جدول کلمات
مترادف ها
اتم، هسته، ذره تجزیه ناپذیر، جوهر فرد، جزء لایتجزی، کوچکترین ذره
ذره، نقطه، کوچکترین ذره، قطره، چکه، هر چیز کوچک، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، چیز کم اهمیت و خرد
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه اتم ( atom ) به احتمال قوی و قریب به یقین بصورت آ تَم نوشته و تلفظ می شده است و ریشه آن به زبان فارسی قدیمی ( ماقبل زرتشت ) بر میگردد و به معنای تَم یا مه یا بخار و یا دود آغازین یا ازلی بوده است. بینش و باور ذره ای بودن و نیرومند بودن هستی یا وجود به ایران باستان بر می گردد و آن دو جهان بینی را می توان از دو نام زرتشت با حروف لاتین استخراج نمود ؛ یکی Zarathustra با تلفظ زارا تُسترا و دیگری Zoroastra با تلفظ زوروآسترا. این دو تلفظ به زبان های غربی می باشند. نوشتار این دو نام با حروف لاتین صحیح می باشند، اما تلفظ ها نادرست. نام اول از چهار هجا یا کلمه به شکل زیر ساخته شده است :
... [مشاهده متن کامل]
Zarat hu st ra با تلفظ ذرات هو ست را. این نام دو معنا دارد ؛ یکی : ذرات به هو یا به او تعلق دارند و دیگری : هو یا او از ذرات تشکیل شده است. هو نام خدای پدر قوم فارسی زبان ایلام ( elam : با تلفظ el یا اِل و یا ایل عام ) بوده که در زبان پارسی به اَهو تبدیل گشته است. نام دوم هم از چهار هجا یا کلمه به شکل زیر ساخته شده است:
Zor o ast ra با تلفظ زور او است را . این نام هم دو معنا دارد یکی : زور یا نیرو به او تعلق دارد و دیگری : او زور دار یا نیرو مند است. ضمیر سوم شخص او در هردو معنا هم اشاره به خداوند دارد و هم به هستی یا وجود. کلمات تشکیل دهنده این دو نام با فارسی امروز مطابقت دارند ، اما گرامر یا دستور زبان آن با فارسی امروز فرق می کند.
ایساّک ( ایسا اک به زبان فارسی قدیم به معنای ایسای کوچک ) نیوتن دانشمند بریتانیائی و بنیانگذار مکانیک و فیزیک کلاسیک و همزمان با او لایب نیز فیلسوف و منطق و ریاضی دان آلمانی و بنیانگذار سیستم دوال ( 1 سمبل یا علامت هستی و 0 علامت نیستی ) و مخترع اولین ماشین حساب مکانیکی و صاحب ایده مناد ها ( ریز ترین موجودات تثلیثی آفریده شده از ماده و روح و روان ) هر دو به موازات هم بینش دموکریت را روی زمان و مکان به کار بردند و این دو پدیده فیزیکی را تا سرحد تجزیه ناپذیری تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم نمودند و مقدار آنها را نتوانستند محاسبه و تعیین نمایند و مجبور شدند که آن وجود های بینهایت ریز ( Infinitesimal ) را به شکل زیر به نمایش بگذارند : dx , dy , dz , dt. حرف d مخفف واژه لاتین difrentia با تلفظ دیفرنسیا به معنای اختلاف می باشد. محاسبات دیفرنسیال ( دیفرانسیل ) و اینترگرال ( انتگرال ) یعنی جمع اجزای تشکیل دهنده بسیار ریز و رسیدن به مقدار کل و تجزیه یا تحلیل و یا تقسیم کل برای رسیدن به مقدار اجزای تشکیل دهنده آن. نیوتون و لایب نیز قافل از این موضوع بوده اند که دموکریت عمل تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم را تنها به سمت درون انجام نداده بلکه آنرا به سمت بیرون یعنی بسوی بیکرانی و بیشماری هم انجام داده است. نتیجه تحلیل بسوی بیرون از دیدگاه خود دموکریت در یک جمله کاملا روشن و واضح در قالب کلمات به شکل زیر بیان گشته است : این دنیا از لحاظ اندازه متناهی و از لحاظ عددی نامتناهی است. به زبان علمی امروز یعنی موجود بودن یا وجود داشتن جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور حقیقی و واقعی. طوری که امروز می توانیم بدانیم ( مشروط بر اینکه بخواهیم ) بینش و باور نیوتن در مورد مطلق و بیکران بودن زمان و مکان حقیقت دارد ، اما نتوانسته یا نخواسته است که افکار تحلیل گر دموکریت را به سوی بیرون و بیکرانی و بیشماری ادامه دهد و زمان و مکان مطلق و بیکران را به واحد های محدود و متناهی و بیشمار تقسیم نماید و از آن طریق ایده دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار آن فیلسوف برجسته باستانی را مورد تایید علمی قرار دهد. از این طریق می توانست آزادی انشتاین را از پیش محدود نماید تا نتواند منکر موجود بودن زمان و مکان مطلق شود و به باور و بینش نسبی بودن زمانمکان گرایش علمی پیدا کند. امروز میتوانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که زمان و مکان مطلق نیوتون ( و محمد زکریای رازی ) از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هرکدام یک چهارم حقیقت و هردوی آنها رویهم نیمی از حقیقت علمی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گم شده حقیقت علمی عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. این مفاهیم یا پدیده ها در طول تاریخ تاکنون مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان پنداشته شده اند، در صورتیکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی زمان و مکان مطلق و نسبی می باشند. طوریکه مطلع هستیم از دیدگاه دین و الهیات و حکمت و کلام و عرفان دینی مفاهیم بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند متعال می باشند. به این معنا که خداوند متعال خارج از زمان و مکان ( چه مطلق و چه نسبی ) قرار دارد. اما خداوند متعال لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت است و اگر آنرا در خارج از زمان و مکان قرار دهیم، آنگاه بطور ناخودآگاه ( و شاید آگاهانه ) اورا به یک موجود محدود و نیمه بینهایت تبدیل نموده ایم. لذا راه معقول و منطقی در این زمینه این است که نه تنها مفاهیم بیزمانی و بیمکانی بلکه زمان و مکان را هم با یک سهم مساوی از صفات خداوند متعال بدانیم و به آن باور علمی داشته باشیم. از طرفی دیگر از آنجاییکه بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند متعال می باشند، منطق صحیح و عقل سالم به ما حکم می کنند که مقادیر این صفات نمی توانند برابر با صفر باشند بلکه بیکران و لذا در همه جا مثل خود خداوند موجود اند. درست به همین روال اگر فقط روح را امر خداوند بدانیم ، آنگاه شنونده یا خواننده هوشیار و بیدار و آگاه امروز و فردا از گوینده و نویسنده این سوال معقول و منطقی را خواهد پرید : پس ماده امر کیست ؟ آیا ماده امر شیطان است؟
لذا در این زمینه هم منطق صحیح و عقل سالم به ما حکم می کنند که ماده و روح را هردو به یک سهم مساوی با همدیگر امر خداوند می باشند. یعنی نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی همدیگر.
نتیجه اینکه نه ذرات هجده گانه مدل استاندارد در علم فیزیک و نه تارها یا ریسمان های باز و بسته تخیل گران علمی به شکل ( 1 و 0 ) در ابعاد پلانک
کوچکترین ذرات یا سنگ بناهای ساختاری کیهان یا جهان فیزیکی نیستند بلکه نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان نسبی انشتاین و بیزمانی بیمکانی این حقیر در ابعاد پلانک. زیرا تار ها یا ریسمان های بنیادی تخیل گران علمی بخودی خود نمی توانند از استعداد عمل نوسان کردن برخوردار باشند و لذا برای نوسان کردن به منبع انرژی نیازمند می باشند. اما ذرات چهار بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی چه مطلق و چه نسبی دارای کمیت های مساوی و ماهیات معکوس می باشند و همین ماهیات معکوس منبع اصلی و علت و ریشه عمل نوسان آنها می باشد. مکان و بیمکانی مطلق همان فضاهای محدود و متناهی هندسی سه بعدی اند که هرکدام نقش ظرف نگهدارنده محتوای هرکدام از جهان ها را عهده دار می باشند و زمان و بیزمانی مطلق نوسانگر دوقطبی لحظه حال است که دو نقش را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و کیهان و دیگری سوق و حرکت دادن محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همسان و همزمان بسوی آینده و معاد. حال می توانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که ماهیت اصلی ماده و انرژی به اصطلاح تاریک که حدود 95 در صد از محتوای کیهان یا جهان را در برگرفته است، چیز دیگری نمی توانند باشند غیر نوسانگرهای بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی که در اولین لحظات وقوع مه بانگ در قالب ذرات و امواج انرژی و جرم در نیامده و بصورت سیاه چاله های ریز و درشت باقی مانده اند. کوچکترین سیاه چاله های موجود در طبیعت و کیهان عبارت اند از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی. ذرات نوَیترِینو ( Neutrino ) که در حال حاظر کوچکترین ذرات محسوب می شوند، به احتمال قوی و قریب به یقین خود از تراکم چند نوسانگر اشاره شده در بالا تشکیل شده اند. از طرفی دیگر نیوتن و لایب نیز و پلانک به ذره ای بودن زمان و مکان باور علمی داشته اند و انشتاین به پیوستگی زمان و مکان. این مسئله یعنی این اختلاف نظر در علم فیزیک هنوز حل نشده است. لذا تا این مسئله حل نگردد، نمی توان انتظار داشت که نسبیت عام انشتاین و مکانیک کوانتمی در هم ادغام شوند و رشته جدید علم فیزیک تحت عنوان جاذبه یا گرانش کوانتمی فرمول بندی گردد. آرزوی علمی انشتاین پس از ارائه نظریات خاص و عام تا پایان عمر این بود که بتواند در قالب یک فرمول ساده ریاضی مثل فرمول ریاضی اصل هم ارزی جرم و انرژی، اصل هم ارزی انرژی یا جرم را از یک طرف و از طرف دیگر زمانمکان نسبی را به روش و زبان علمی بیان دارد . پس از وی دانشمندان طرفدار نظریه های علمی وی و منجمله هاوکینک هم تا کنون نتوانسته اند که آن آرزو را بر آورده نمایند. برآوردن آن آرزو برابر خواهد بود با فرمول بندی اصل هم ارزی جرم یا انرژی از یک طرف و از طرف دیگر زمانمکان نسبی. چنین فرمول بندی بدون به رسمیت شناختن نظریه ذره ای بودن زمانمکان نسبی و موجود بودن ذرات بیزمانی و بیمکانی و کشف یک یا چند ثابت طبیعی که نقش ضریب تناسب را بازی کنند، محال و غیر ممکن می باشد. کشف و شرح و توضیح علت و دلیل اصلی انبساط نطفه داغ و چگال و سنگین اولیه کیهانی ( تکینگی فیزیکی ) بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت هم بدون در نظر مکان و بیمکانی مطلق که نقش ظرف نگهدارنده محتوا را عهده دار می باشند، محال و غیر ممکن می باشد. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
یک پیشنهاد برای دانش آموزان و دانشجویان رشته ریاضی - فیزیک و علاقه مند به محاسبات ریاضی:
پلانک فیزیکدان و دانشمند برجسته آلمانی و بنیانگذار اولین تئوری کوانتمی یا کوانتائی توانست با استفاده از سه ثابت طبیعی ؛ G ضریب جاذبه و C سرعت نور در خلاء و h ثابت خود وی تحت عنوان اثر کوانتمی پلانک، کوچکترین واحد های زمان و مکان و انرژی و جرم را محاسبه و تعیین نماید. همان کاری که نیوتن و لایب نیز از عهده انجام آن بر نیامدند.
حال می توان در فرمول های محاسباتی پلانک بجای G یعنی ضریب جاذبه نیوتن، ضریب جاذبه انشتاین را قرار داد ، یعنی حاصلضرب عدد 8 در عدد پی در G تقسیم بر C بتوان چهار . از این طریق می توان مرز و سرحد پلانک را به سمت صفر ( یا به سمت بیکرانی درونی و بیرونی ) گسترش داد و وارد دنیای کوانتم های بسیار ریزتری گردید و آنرا مرز و سرحد ( یا اسکالا ) انشتاین نامید. و از طریق معکوس نمودن زمان پلانک، مقدار زمان کل یعنی فاصله زمانی سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کل کیهان یا جهان را بین نظام احسن آفرینش مبداء و معاد به سال شمسی ( یا قمری ) محاسبه نمود ( کاری که از توان فعالیت قوای ادراکی فاهمه و عقل دو انسان شریف و بزرگوار یعنی ایسا و محمد خارج بود ) و با معکوس نمودن طول پلانک و معادل دانستن آن با قطر ، مقدار حجم فضای هندسی سه بعدی جهان را محاسبه و تعیین نمود و آنهم برای سه شکل هندسی کره و مکعب مربع و منشور شش ضلعی و هشت سطحی مربع مثل حجره ها یا خانه های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل. زیرا ما نمی دانیم که شکل فضای هندسی سه بعدی جهان چگونه است. گرچه شکل محتوای در حال انبساط آن می تواند کروی باشد.
... [مشاهده متن کامل]
Zarat hu st ra با تلفظ ذرات هو ست را. این نام دو معنا دارد ؛ یکی : ذرات به هو یا به او تعلق دارند و دیگری : هو یا او از ذرات تشکیل شده است. هو نام خدای پدر قوم فارسی زبان ایلام ( elam : با تلفظ el یا اِل و یا ایل عام ) بوده که در زبان پارسی به اَهو تبدیل گشته است. نام دوم هم از چهار هجا یا کلمه به شکل زیر ساخته شده است:
Zor o ast ra با تلفظ زور او است را . این نام هم دو معنا دارد یکی : زور یا نیرو به او تعلق دارد و دیگری : او زور دار یا نیرو مند است. ضمیر سوم شخص او در هردو معنا هم اشاره به خداوند دارد و هم به هستی یا وجود. کلمات تشکیل دهنده این دو نام با فارسی امروز مطابقت دارند ، اما گرامر یا دستور زبان آن با فارسی امروز فرق می کند.
ایساّک ( ایسا اک به زبان فارسی قدیم به معنای ایسای کوچک ) نیوتن دانشمند بریتانیائی و بنیانگذار مکانیک و فیزیک کلاسیک و همزمان با او لایب نیز فیلسوف و منطق و ریاضی دان آلمانی و بنیانگذار سیستم دوال ( 1 سمبل یا علامت هستی و 0 علامت نیستی ) و مخترع اولین ماشین حساب مکانیکی و صاحب ایده مناد ها ( ریز ترین موجودات تثلیثی آفریده شده از ماده و روح و روان ) هر دو به موازات هم بینش دموکریت را روی زمان و مکان به کار بردند و این دو پدیده فیزیکی را تا سرحد تجزیه ناپذیری تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم نمودند و مقدار آنها را نتوانستند محاسبه و تعیین نمایند و مجبور شدند که آن وجود های بینهایت ریز ( Infinitesimal ) را به شکل زیر به نمایش بگذارند : dx , dy , dz , dt. حرف d مخفف واژه لاتین difrentia با تلفظ دیفرنسیا به معنای اختلاف می باشد. محاسبات دیفرنسیال ( دیفرانسیل ) و اینترگرال ( انتگرال ) یعنی جمع اجزای تشکیل دهنده بسیار ریز و رسیدن به مقدار کل و تجزیه یا تحلیل و یا تقسیم کل برای رسیدن به مقدار اجزای تشکیل دهنده آن. نیوتون و لایب نیز قافل از این موضوع بوده اند که دموکریت عمل تحلیل یا تجزیه و یا تقسیم را تنها به سمت درون انجام نداده بلکه آنرا به سمت بیرون یعنی بسوی بیکرانی و بیشماری هم انجام داده است. نتیجه تحلیل بسوی بیرون از دیدگاه خود دموکریت در یک جمله کاملا روشن و واضح در قالب کلمات به شکل زیر بیان گشته است : این دنیا از لحاظ اندازه متناهی و از لحاظ عددی نامتناهی است. به زبان علمی امروز یعنی موجود بودن یا وجود داشتن جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور حقیقی و واقعی. طوری که امروز می توانیم بدانیم ( مشروط بر اینکه بخواهیم ) بینش و باور نیوتن در مورد مطلق و بیکران بودن زمان و مکان حقیقت دارد ، اما نتوانسته یا نخواسته است که افکار تحلیل گر دموکریت را به سوی بیرون و بیکرانی و بیشماری ادامه دهد و زمان و مکان مطلق و بیکران را به واحد های محدود و متناهی و بیشمار تقسیم نماید و از آن طریق ایده دنیا ها یا کیهان ها و یا جهان های موازی و مساوی و بیشمار آن فیلسوف برجسته باستانی را مورد تایید علمی قرار دهد. از این طریق می توانست آزادی انشتاین را از پیش محدود نماید تا نتواند منکر موجود بودن زمان و مکان مطلق شود و به باور و بینش نسبی بودن زمانمکان گرایش علمی پیدا کند. امروز میتوانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که زمان و مکان مطلق نیوتون ( و محمد زکریای رازی ) از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتاین از طرف دیگر هرکدام یک چهارم حقیقت و هردوی آنها رویهم نیمی از حقیقت علمی را بیان داشته اند و نیمه مفقوده یا گم شده حقیقت علمی عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. این مفاهیم یا پدیده ها در طول تاریخ تاکنون مترادف و معادل و هم معنا با عدم وجود زمان و مکان پنداشته شده اند، در صورتیکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی زمان و مکان مطلق و نسبی می باشند. طوریکه مطلع هستیم از دیدگاه دین و الهیات و حکمت و کلام و عرفان دینی مفاهیم بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند متعال می باشند. به این معنا که خداوند متعال خارج از زمان و مکان ( چه مطلق و چه نسبی ) قرار دارد. اما خداوند متعال لایه تناهی یا نامتناهی یا بیکران و یا بینهایت است و اگر آنرا در خارج از زمان و مکان قرار دهیم، آنگاه بطور ناخودآگاه ( و شاید آگاهانه ) اورا به یک موجود محدود و نیمه بینهایت تبدیل نموده ایم. لذا راه معقول و منطقی در این زمینه این است که نه تنها مفاهیم بیزمانی و بیمکانی بلکه زمان و مکان را هم با یک سهم مساوی از صفات خداوند متعال بدانیم و به آن باور علمی داشته باشیم. از طرفی دیگر از آنجاییکه بیزمانی و بیمکانی از صفات خداوند متعال می باشند، منطق صحیح و عقل سالم به ما حکم می کنند که مقادیر این صفات نمی توانند برابر با صفر باشند بلکه بیکران و لذا در همه جا مثل خود خداوند موجود اند. درست به همین روال اگر فقط روح را امر خداوند بدانیم ، آنگاه شنونده یا خواننده هوشیار و بیدار و آگاه امروز و فردا از گوینده و نویسنده این سوال معقول و منطقی را خواهد پرید : پس ماده امر کیست ؟ آیا ماده امر شیطان است؟
لذا در این زمینه هم منطق صحیح و عقل سالم به ما حکم می کنند که ماده و روح را هردو به یک سهم مساوی با همدیگر امر خداوند می باشند. یعنی نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی همدیگر.
نتیجه اینکه نه ذرات هجده گانه مدل استاندارد در علم فیزیک و نه تارها یا ریسمان های باز و بسته تخیل گران علمی به شکل ( 1 و 0 ) در ابعاد پلانک
کوچکترین ذرات یا سنگ بناهای ساختاری کیهان یا جهان فیزیکی نیستند بلکه نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان نسبی انشتاین و بیزمانی بیمکانی این حقیر در ابعاد پلانک. زیرا تار ها یا ریسمان های بنیادی تخیل گران علمی بخودی خود نمی توانند از استعداد عمل نوسان کردن برخوردار باشند و لذا برای نوسان کردن به منبع انرژی نیازمند می باشند. اما ذرات چهار بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی چه مطلق و چه نسبی دارای کمیت های مساوی و ماهیات معکوس می باشند و همین ماهیات معکوس منبع اصلی و علت و ریشه عمل نوسان آنها می باشد. مکان و بیمکانی مطلق همان فضاهای محدود و متناهی هندسی سه بعدی اند که هرکدام نقش ظرف نگهدارنده محتوای هرکدام از جهان ها را عهده دار می باشند و زمان و بیزمانی مطلق نوسانگر دوقطبی لحظه حال است که دو نقش را عهده دار می باشد؛ یکی رقم زدن طول عمر موجودات و کیهان و دیگری سوق و حرکت دادن محتوای هرکدام از جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همسان و همزمان بسوی آینده و معاد. حال می توانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که ماهیت اصلی ماده و انرژی به اصطلاح تاریک که حدود 95 در صد از محتوای کیهان یا جهان را در برگرفته است، چیز دیگری نمی توانند باشند غیر نوسانگرهای بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی که در اولین لحظات وقوع مه بانگ در قالب ذرات و امواج انرژی و جرم در نیامده و بصورت سیاه چاله های ریز و درشت باقی مانده اند. کوچکترین سیاه چاله های موجود در طبیعت و کیهان عبارت اند از نوسانگر های بنیادی هشت بعدی زمانمکان و بیزمانی و بیمکانی نسبی. ذرات نوَیترِینو ( Neutrino ) که در حال حاظر کوچکترین ذرات محسوب می شوند، به احتمال قوی و قریب به یقین خود از تراکم چند نوسانگر اشاره شده در بالا تشکیل شده اند. از طرفی دیگر نیوتن و لایب نیز و پلانک به ذره ای بودن زمان و مکان باور علمی داشته اند و انشتاین به پیوستگی زمان و مکان. این مسئله یعنی این اختلاف نظر در علم فیزیک هنوز حل نشده است. لذا تا این مسئله حل نگردد، نمی توان انتظار داشت که نسبیت عام انشتاین و مکانیک کوانتمی در هم ادغام شوند و رشته جدید علم فیزیک تحت عنوان جاذبه یا گرانش کوانتمی فرمول بندی گردد. آرزوی علمی انشتاین پس از ارائه نظریات خاص و عام تا پایان عمر این بود که بتواند در قالب یک فرمول ساده ریاضی مثل فرمول ریاضی اصل هم ارزی جرم و انرژی، اصل هم ارزی انرژی یا جرم را از یک طرف و از طرف دیگر زمانمکان نسبی را به روش و زبان علمی بیان دارد . پس از وی دانشمندان طرفدار نظریه های علمی وی و منجمله هاوکینک هم تا کنون نتوانسته اند که آن آرزو را بر آورده نمایند. برآوردن آن آرزو برابر خواهد بود با فرمول بندی اصل هم ارزی جرم یا انرژی از یک طرف و از طرف دیگر زمانمکان نسبی. چنین فرمول بندی بدون به رسمیت شناختن نظریه ذره ای بودن زمانمکان نسبی و موجود بودن ذرات بیزمانی و بیمکانی و کشف یک یا چند ثابت طبیعی که نقش ضریب تناسب را بازی کنند، محال و غیر ممکن می باشد. کشف و شرح و توضیح علت و دلیل اصلی انبساط نطفه داغ و چگال و سنگین اولیه کیهانی ( تکینگی فیزیکی ) بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت هم بدون در نظر مکان و بیمکانی مطلق که نقش ظرف نگهدارنده محتوا را عهده دار می باشند، محال و غیر ممکن می باشد. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
یک پیشنهاد برای دانش آموزان و دانشجویان رشته ریاضی - فیزیک و علاقه مند به محاسبات ریاضی:
پلانک فیزیکدان و دانشمند برجسته آلمانی و بنیانگذار اولین تئوری کوانتمی یا کوانتائی توانست با استفاده از سه ثابت طبیعی ؛ G ضریب جاذبه و C سرعت نور در خلاء و h ثابت خود وی تحت عنوان اثر کوانتمی پلانک، کوچکترین واحد های زمان و مکان و انرژی و جرم را محاسبه و تعیین نماید. همان کاری که نیوتن و لایب نیز از عهده انجام آن بر نیامدند.
حال می توان در فرمول های محاسباتی پلانک بجای G یعنی ضریب جاذبه نیوتن، ضریب جاذبه انشتاین را قرار داد ، یعنی حاصلضرب عدد 8 در عدد پی در G تقسیم بر C بتوان چهار . از این طریق می توان مرز و سرحد پلانک را به سمت صفر ( یا به سمت بیکرانی درونی و بیرونی ) گسترش داد و وارد دنیای کوانتم های بسیار ریزتری گردید و آنرا مرز و سرحد ( یا اسکالا ) انشتاین نامید. و از طریق معکوس نمودن زمان پلانک، مقدار زمان کل یعنی فاصله زمانی سفر مقطعیِ نزولی و صعودی محتوای کل کیهان یا جهان را بین نظام احسن آفرینش مبداء و معاد به سال شمسی ( یا قمری ) محاسبه نمود ( کاری که از توان فعالیت قوای ادراکی فاهمه و عقل دو انسان شریف و بزرگوار یعنی ایسا و محمد خارج بود ) و با معکوس نمودن طول پلانک و معادل دانستن آن با قطر ، مقدار حجم فضای هندسی سه بعدی جهان را محاسبه و تعیین نمود و آنهم برای سه شکل هندسی کره و مکعب مربع و منشور شش ضلعی و هشت سطحی مربع مثل حجره ها یا خانه های روی شان مومی در کندوی زنبور عسل. زیرا ما نمی دانیم که شکل فضای هندسی سه بعدی جهان چگونه است. گرچه شکل محتوای در حال انبساط آن می تواند کروی باشد.
اتم