کوهنگ. [ هََ ] ( اِ ) به معنی خیز کردن وبرجستن باشد. ( برهان ). به معنی جستن به فتح جیم ، مرادف خیزیدن است. ( آنندراج ). برجستن. ( فرهنگ رشیدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ). خیز و برجستگی. ( ناظم الاطباء ). - با کوهنگ شدن چشم ؛ قَمَع . ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( احمدبن علی بیهقی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).