کونه گذاشتن. [ ن َ / ن ِ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) نپرداختن قسمتی کوچک از وامی ومحول کردن به زمان بعد. بقیتی از وام را به وقت دیگر گذاشتن. مبلغی کم از پرداختنی را نپرداختن. ادای بقیه ای از وام را باز برای بار دیگر گذاشتن. پرداختن بقیتی اندک از وام و امثال آن و بقیه را به بعد موکول کردن : باز صد تومان کونه گذاشت ؛ یعنی همه را نداد و یکصد تومان نزد خویش نگاه داشت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسر کردن. قسمتی از حق کسی را ندادن و پرداخت آن را به بعد موکول کردن : از مزد خیاط بیست تومان کونه گذاشتم. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ).
فرهنگ فارسی
نپرداختن قسمتی کوچک از وامی و محول کردن به زمان بعد . کسر کردن