کون کشی

لغت نامه دهخدا

کون کشی. [ کو ک َ / ک ِ ] ( حامص مرکب ) قرمساقی کون. مقابل آن کس کشی بود. ( آنندراج ). و رجوع به مدخل قبل شود.

فرهنگ فارسی

قرمساقی کون . مقابل آن کس کشی بود .

پیشنهاد کاربران

کسی که برای فرد دیگر باسن اجاره می کند و در ازای آن پول می گیرد

بپرس