کون سوزه

/kunsuze/

لغت نامه دهخدا

کون سوزه. [ زَ / زِ ] ( اِمص مرکب ) کون سوختگی. || در تداول عامه ، کنایه از زیان سخت دیدن. کلاه به سر شخص رفتن. ( فرهنگ فارسی معین ). || تأثر و تألمی شدید و بیشتر از حسد. اسف بسیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || ( اِ مرکب ) مرضی که در پاره ای مرغان یا جوجه بوقلمون پدید آید و برای جلوگیری از آن همه روزه چرب کردن سوراخ دبر ضرور است. بیماریی که در مرغان و خاصه بوقلمون پدید آید و در مخرج است. بیماریی مرغان و بالخاصه جوجه ها را که از خوردن دانه های زفت پیدا آید. بن سوزه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کون سوختگی . ۲ - زیان سخت دیدن کلاه بسر شخص رفتن .

پیشنهاد کاربران

ناراحتی و غمی که که بیشتر بر اثر حسد و بخل داشتن در شخص به وجود آید مثلا کسی که به موفقیتی می رسد او ناراحت می شود و به عبارتی کونش می سوزد

بپرس