کون جنبانیدن

لغت نامه دهخدا

کون جنبانیدن. [ جُم ْ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از تعظیم دادن. ( آنندراج ) :
خواجه از فرط بزرگی همچو کون شد از دماغ
لاجرم بهر بزرگان کون بجنباند ز جای.
خواجه سلمان ( از آنندراج ).
|| رقص و مسخرگی. ( آنندراج ). حرکت دادن نشستنگاه در حال رقص و غیره. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

کنایه از تعظیم دادن یا رقص و مسخرگی

پیشنهاد کاربران

بپرس