کون جنبان. [ جُم ْ ] ( نف مرکب ) رقاص و مسخره.( آنندراج ). کون جنباننده. کسی که در حال رقص نشستنگاه خود را حرکت دهد. ( فرهنگ فارسی معین ) : ز نی آموز در صحرا سماع بیخودی کردن کمانچه وار باشی چند کون جنبان محفلها.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
|| ( ق مرکب ) رقص کنان. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) کسی که در حال رقص نشستگاه خود را حرکت دهد .