کومش
/kumeS/
لغت نامه دهخدا
کومش. [ ک َ م ِ ] ( اِخ ) قومس : ناحیتی است [ از دیلمان به طبرستان ] میان ری و خراسان بر راه حجاج و اندر میان کوههاست و این ناحیت آبادان و بانعمت است و مردمانی جنگی و از وی جامه کنیس خیزد و میوه هایی که اندر همه جهان چنان نباشد و از آن به گرگان و طبرستان برند. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 146 ). و اقلیم چهارم آغازد از زمین چین و تبت... و کوهستان و نشابور [ و طوس ] و کومش و گرگان و طبرستان. ( التفهیم ص 199 ). و رجوع به قومس شود.
فرهنگ فارسی
چاهکن، مقنی
( صفت ) مقنی کاریزکن چاهکن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
پیشنهاد کاربران
کومش نام قدیم سمنان از گومش ( Goomesh ) که در زبان مازندرانی به معنی گاومیش است گرفته شده